برچسبها:

واکنشهاي ناشي از هيجانات در دانشآموزان بسيار زياد است. از آن جمله واکنشهايي است که به صورت لکنت و حرکات مکرر و بيهدف يا تيکها خودنمايي کرده همچنين مشکلات رفتاري دانشآموز ميتواند ريشه در تعارض رشد ذهني و شخصيتياش با نگرش والدين و احتمالا همسالان و معلمانش داشته باشد و يا نگراني زياد مادر و گاهي والدين درباره دانشآموز ميتواند انعکاس روشني در سلامت يا رفتار او داشته باشد...
ادامه رفتار انگشت مکيدن پس از چهار سالگي هم بهعنوان يک عادت ناپسند و هم زمينهساز اختلال رويش و بهداشت دندانها بايد مورد توجه و نظر قرار گيرد. در بعضي از اين دانشآموزان مشکل صحبت کردن به صورت نوک زباني حرف زدن هم ديده ميشود. بر جا ماندن عادت ابتدايي انگشت مکيدن در سنين مدرسه ميتواند از آزردگي رواني و وجود استرس در زندگي دانشآموز حکايت کند. آنچه که بيشتر ممکن است اين رفتار را طولاني و يا شديد کند توسل افراد خانواده به تحقير و توهين و اصرار و تنبيه يا حتي خواهش براي ترک اين عادت است. طرحي که بيشتر ميتواند ادامه يا شدت اين رفتار را کاهش دهد حمايت والدين از دانشآموز و بيتوجهي نسبت به انجام آن و گاهي تعيين جايزه براي ترک آن خواهد بود. ناخن جويدن نيز از جمله رفتارهاي ناشي از استرس در دانشآموزان است و ممکن است تا حد آسيب ديدن نوک انگشتان شدت داشته باشد. اين عادت گاهي انگيزه براي ميل ناخودآگاه دانشآموز به آزار دادن و ناراحت کردن والدين است. چون ناخن جويدن براي خود دانشآموز نيز خوشايند و بدون ناراحتي نيست و دانشآموز اين آزار شخصي را براي اظهار ناخشنودي ضمني خود از رفتار والدين ميپذيرد تا آنها را نيز ناراحت کند. يکي از موثرترين راههاي رفع اين مشکل بيان رابطه علت و معلولي واکنش کودک نسبت به رفتار ناخوشايند والدين است که در اين زمينه مربيان بهداشت مدارس ميتوانند نقش موثري داشته باشند و در جهت آشنايي والدين در زمينه حمايت هر چه بيشتر دانشآموز و ايجاد محيط خانوادگي امنتري براي وي آنها را راهنمايي کنند.
اختلالات رفتاري
برچسبها:
مدارس همان گونه که در پرورش و شکوفايي استعداد دانشآموزان مهمترين نقش را ايفا ميکنند، در برقراري آرامش رواني، نشاط، سلامت روح و جسم آنان يا برعکس، افسردگي و گوشهگيري آنها نيز دخيلاند. معلمان بايد مانند والدين کودک يا حتي مهربانتر از آنان باشند. دانشآموزي که متعلق به خانوادهاي از هم گسيخته است، به يک تکيهگاه و پشتوانه مطمئن نياز دارد. اين چنين کودکي ممکن است به علت احساس فقدان امنيت به آساني به کسي اطمينان نکند و ناراحتي خود را بروز ندهد. به اين ترتيب يا به کودکي افسرده و منزوي تبديل ميشود يا با پرخاشگري و آزار و اذيت اطرافيان بر احساس دروني خويش غلبه ميکند. در چنين مواردي فقط يک مربي مهربان، دلسوز و فداکار ميتواند با جلب اطمينان کودک به خود، مشکل او را جويا شده و اين موجود بيپناه را از سرگرداني، دلهره و اضطراب نجات دهد.
محيط مدرسه بايد به گونهاي باشد که کودک در آن احساس امنيت کند و با ميل و رغبت به آنجا قدم گذارد. بايد توجه داشت در نظر گرفتن مدرسه تنها به عنوان يک محيط آموزشي با مجموعهاي از قوانين خشک انضباطي و تربيتي نميتواند در برانگيختن انگيزه کودکان به سوي علم و دانش موثر واقع شود.
مدرسه و دانشآموز
دانشآموزان پايههاي متعدد تحصيلي از طبقات گوناگون اجتماع با فرهنگها، اعتقادات و آداب و رسوم خاص خانوادههاي خود به اين مکان آموزشي قدم ميگذارند. بالطبع شيوه برخورد و رفتار آموزگار و مربي با توجه به روحيات و خلق و خوي آنان، بايد متفاوت باشد.
براي تشويق کودکان به فراگيري علم لازم است اخلاق نيکو و پسنديده نيز در کنار قوانين انضباطي مدرسه گنجانده شود. مهمترين عاملي که سبب فساد اخلاقي کودک و انحطاط وي ميشود، بيتوجهي و طرد او از کانون خانواده و محيط مدرسه است. او هنگامي که خود را در ميان انبوهي از انسانها، تنها و بيکس احساس ميکند ناگزير ميشود به افرادي روي آورد که براي او ارزش و اهميتي قايل ميشوند. در بيشتر موارد متوسل شدن به گروههاي منحط جامعه و باندهاي متعدد نتيجه همين سردرگمي و طردشدگي کودک است. وضع رواني کودک که حاصل تعامل و ارتباط متقابل او با محيط خانواده است، يکي از عوامل تعيينکننده وضع تحصيلي اوست. محيط خانواده چه از نظر اقتصادي و چه از نظر شيوههاي تربيتي پدر و مادر، تاثيري انکارناپذير در چگونگي حالت رواني و درنهايت وضع تحصيلي او خواهد داشت.
همه دانشآموزان از وضعيت اقتصادي مشابهي برخوردار نيستند. کودکي که به علت فقر مالي از حداقل امکانات رفاهي برخوردار است، احتمالا از لحاظ روحي و رواني نيز با مشکل مواجه ميشود. بدون شک اين امر از جمله مسايلي است که ميتواند در افت تحصيلي وي تاثير داشته باشد (به خصوص کودکاني که براي برطرف کردن احتياجات خانواده ناگزيرند پس از مدرسه کار هم بکنند).
رشد کودک، موفقيت تحصيلي
يک جنبه از تفاوتهاي فردي ميان کودکان از حيث عملکرد تحصيلي، تفاوت آنها در رشد طبيعي و متعادل جسمي است. براي مثال چنان چه کودک از لحاظ بعضي جنبههاي رشد جسمي عقبافتادگي داشته و يا داراي مشکلاتي باشد، طبيعي است که نميتوان انتظار داشت جريان تحصيلي خود را به طور عادي و طبيعي طي کند.
کودکي که چشم ضعيف يا شنوايي ناقص دارد يا از لحاظ بدني دچار خستگي زودرس ميشود و يا به علت کمبود غذايي از جسم سالمي برخوردار نيست، چگونه ميتواند در امر تحصيل فرد موفقي باشد؟ در اينجاست که آموزگاران بايد متوجه تفاوتهاي فردي ميان دانشآموزان باشند. پس همان گونه که والدين نبايد فرزند خود را با فرزندان ديگرشان يا با ساير کودکان مقايسه کنند، در مدرسه نيز مربيان نبايد استعدادها و قابليتهاي دانشآموزي را به دانشآموز ديگر متذکر شوند يا او را ملامت کنند.
بعضي از آموزگاران درباره دانشآموزان خود به طور ناصحيح و اشتباه قضاوت ميکنند. همانطور که پيش از اين نيز يادآوري شد کودکان از خانوادههاي متعدد با روحيات متفاوت به مدرسه قدم ميگذارند. اگر کودکي در درسي ضعيف است يا هنگام بيان مطالب با لکنت زبان مواجه ميشود، اين امر هميشه دليل بر عقب ماندگي او نيست.
اين دسته از کودکان به محبت و رسيدگي بيشتر نيازمندند. به وجود آوردن پيوند دوستي ميان آموزگار و دانشآموز موجب ميشود که کودک به راحتي مشکل خود را با مربي مطرح کرده و از او راهنمايي بخواهد. در اين صورت معلم نيز به علت واقف بودن به ناراحتي کودک ميتواند در صدد کمک به او برآمده و با تشويق او به درس خواندن و شرکت در فعاليتهاي درسي او را در زمره شاگردان زرنگ کلاس قرار دهد.
مشق شب
در محيط کلاس بار درسي شاگردان بايد براساس توان و کشش کودکان تنظيم شود. دادن تکاليف سنگين و پرحجم به همه دانشآموزان کلاس به طور مساوي، نتيجه توجه نکردن به تفاوتهاي فردي کودکان است.
بعضي از معلمان معتقدند که دادن تکاليف سنگين درسي به دانشآموزان موجب ميشود که آنان بيشتر دقت خود را صرف نوشتن کرده، در نتيجه فرصت کمتري براي بازيگوشي و شيطنت به دست آورند! بايد دانست دانشآموزي که بيشتر وقت خود را به نوشتن تکليف اختصاص ميدهد نه تنها از نظر جسمي دچار خستگي ميشود بلکه از لحاظ زماني نيز با کمبود وقت مواجه شده و نميتواند درسهاي خود را فرا گيرد.
تکاليف درس و مشق شب بايد به اندازهاي باشد که کودک ضمن پرداختن به آنها هم مطالب را بياموزد و هم بتواند به ساير درسهايش رسيدگي کند و فقط براي انجام وظيفه و سلب مسووليت تن به انجام آن ندهد. از طرفي، بازي و تفريح از جمله نيازهاي ضروري کودک است که لازم است اوليا و مربيان گرامي به آن توجه داشته باشند. بعضي از معلمان دوره راهنمايي، علاوه بر درسهاي کلاسي، تکاليف فوق برنامه نيز به دانشآموزان ميدهند. البته اين کار براي ارتقا و بالا بردن دانش و فرهنگ شاگردان بسيار موثر است ولي بايد در نظر داشت که به ساير درسهاي آنان لطمهاي وارد نشود. به طور کلي وظيفه يک مربي فقط تدريس و رسيدگي به تکليف درسي کودکان نيست. زيرا او بايد نيمي از شخصيت کودک را نيز شکل دهد.
نتيجه
براي برطرف کردن مشکلات عاطفي و درسي دانشآموزان بايد ميان والدين کودک و مربيان مدارس، همکاري متقابل وجود داشته باشد. تحقق چنين امري مستلزم انجام اقدامات زير است:
والدين بايد وضعيت روحي، اخلاقي و اجتماعي کودک در محيط منزل و ساير محيطهاي غير آموزشي ديگر را براي مربي او شرح دهند تا ضمن مطابقت دادن آن با رفتار وي در مدرسه به يک نتيجه کلي دست يابند. اگر بنا به دلايلي مانند از هم گسيختگي خانواده، امکان دسترسي به والدين کودک وجود نداشته باشد، بهتر است پرونده شخصي و محرمانه کودک در اختيار آموزگار قرار داده شود تا ضمن بررسي آن، با مشکلات کودک بهتر و بيشتر آشنا شده و درصدد کمک به او برآيد.
برچسبها:
استرس خيلي زود و از دوران کودکستان شروع مي شود . استرس بازي را به رقابت در ورزش و کوشش براي برتري و دوستي را به روابط اجتماعي تبديل مي کند .
به گفته يکي از کارشناسان دانش آموزان در وضعيتي قرار مي گيرند که بايد مرتباً پيشرفت کنند و آنها احساس مي کنند که از هيچ حمايتي برخوردار نيستند . کودکان در محيطي قرار گرفته اند که آنها را بخاطر خودشان نمي خواهند بلکه آنها را براي موفقيت هايشان دوست دارند همه اين عوامل استرس را مي سازند .
استرس و ديسترس :
يک روانپزشک اطفال مي گويد : شما بدون استرس زنده نيستيد . او مي گويد درگير و تحت فشار بودن باعث مي شود که شما چيزهاي جديد را ياد بگيريد و مغز شما عملکرد خود را حفظ کند .
در تمام تئوريهاي اصلي يادگيري استرس وجود دارد اما اگر استرس با تکامل تداخل داشته باشد اين يک مشکل است . گاهي با استرس خيلي زياد اطفال کارآئي خود را از دست مي دهند .
اين يک مسير باريک و ظريفي است که والدين بايد تعادل را در آن حفظ کند از طرفي هر کودک نياز به محدوديتها و راهنمائي هاي متناسب با سن خود را دارد . و از طرف ديگر اغلب والدين مانع طي شدن روند طبيعي يادگيري مي شوند . يک متخصص تکامل کودکان مي گويد : براي اينکه کودکان وظايف خود را انجام دهند نياز نيست آنها را تحت فشار قرار دهيم ولي همچنين مي گويد : بازسازي انگيزه دروني کودکان مهمترين نکته مي باشد . بجاي دادن پاداش نقدي براي نمرات عالي به آنها بگوئيم که به آنها افتخار مي کنيم . انجام وظايف براي جايزه مهمترين چيزي نيست که بايد ياد بگيرند .
اين عمل آنها را طوري بار مي آورد که در آينده فقط براي پول کار کنند و هميشه از شغل خود ناراضي باشند . اين مسئله عادلانه نيست که پدر و مارد بيش از آنچيزي که خود انجام مي داده اند از کودکان خود بخواهند همچنين والدين اغلب فقط به موقعيت فرزندان خود مي انديشند و تحمل هيچ چيز بجز عالي بودن را ندارند .
ما بعنوان اولياء مدرسه و والدين بايد به خود يادآوري کنيم که معمولاً همه افراد هميشه در سطح عالي نيستند و ما نيز اينطور نبوده ايم . اگر کودکي بعلت استرس دچار عدم تحمل شود خانواده بايد مشکل کودک را با يک روانپزشک يا روانشناس در ميان بگذارند .
پيشگيري از استرس مدرسه :
نکات لازم براي پيشگيري از تبديل استرس مفيد به ديسترس ( پريشاني )
۱ - زماني را با کودکان خود سپري کنيد . سعي کنيد محيط خانه براي بچه ها باثبات باشد .
۲ - در مورد قوانين خانه با هم مذاکره کنيد . ( شامل مجازاتهاي قانون شکني ) و اين قوانين را اجرا کنيد .
۳ - فقط با بچه ها صحبت نکنيد بلکه با آنها ارتباط برقرار کنيد . بچه ها چه وقت بدرفتاري مي کنند بجاي اينکه آنها را تنبيه کنيد سعي کنيد رفتار آنها را درک کنيد .
به حرفهاي فرزند نوجوان خود توجه کنيد . نيازهاي آنها را بفهميد و قبول کنيد و بدانيد که مدرسه يک روند طولاني مدت مي باشد .
يک موفقيت يا شکست مقطعي سرنوشت کودک را تعيين نمي کند . ما اولياء مي توانيم و بايد ياد بگيريم که بپذيريم آينده غيرقابل پيش بيني است .
کاري که مي توانيم بکنيم اين است که عشق و حمايت و حضور دائمي خود رانشان بدهيم . مهمترين پيام اين است که ما با آنها هستيم و ما آنها را دوست داريم و از آنها حمايت مي کنيم يک قسمت از اين حمايت تنظيم کردن يک برنامه روزانه است .
برنامه روزانه به کم کردن استرس کمک مي کند . تثبيت زمان معين براي خوابيدن ، بيدار شدن ، حمام کردن در هر سني مهم است . اين کار همچنين باعث مي شود که بچه ها ياد بگيرند تا در آينده براي خود برنامه ريزي کنند . در شروع مدرسه يک برنامه هفتگي را تعيين کنيد و درباره آن با هم صحبت کنيد .
ارتباطات باعث مي شود که بچه ها از اشتباهات خود درس بگيرند . بچه ها بايد بدانند که ما هميشه به آنها کمک مي کنيم تا مشکلاتشان را حل کنند و اين مسئله منجر به پيشگيري از بدرفتاري آنها مي شود وقتي بچه ها از شما هميشه انتظار تنبيه دارند کاري را که مي خواهند انجام بدهند به شما نمي گويند بايد بين ايجاد محدوديت ، آمادگي براي برقراري ارتباط و تنبيه تعادل وجود داشته باشد .
در سنين مختلف استرس متفاوت مي باشد ، در اينجا انواع استرس در کودکان دبستاني ، راهنمائي و دبيرستاني توضيح داده مي شود .
کودکان دبستاني نمي توانند بر اعمال خود کنترل داشته باشند . آنها در حال افزايش مهارتهاي اجتماعي مي باشند . آنها ياد مي گيرند که چطور دوست پيدا کنند ، رفتارهاي تهاجمي خود را کنترل کنند و اضطرار و هيجانات خود را کنترل کنند . اگر معلمين و اولياء با اين مسائل بعنوان اصول تکاملي طبيعي برخورد نکند اين مسائل به منابع استرس زا تبديل مي شوند .
بچه ها در سنين شروع دبستان آماده يادگيري هستند بهمين دليل سن شروع مدرسه در اين سن مي باشد . آنها بايد مشتاق و آماده يادگيري باشند بنابراين ايجاد اشتياق براي يادگيري کليد اصلي مي باشد لذت يادگيري بطور طبيعي در آنها وجود دارد . وقتي که آنها شروع به يادگيري خواندن و ساير مهارتها مي کنند کمک کردن به آنها براي افزايش اين اشتياق باعث پيشرفت بيشتر آنها مي شود .
علائم استرس دبستان شامل :
۱ - ترس و کابوسهاي شبانه : شکاياتي مانند دل درد و سردرد نشان مي دهد که اطفال تحت استرس هستند و والدين اين دردها را بيش از يک بيماري جسمي مي دانند .
اين مشکل چيزي نست که کودک آنرا از خود ساخته باشد .
کودکان بوسيله سردرد و دل درد مي خواهند از چيزي فرار کنند اما اين يک مشکل واقعي است و مي تواند راهي باشد براي اينکه آنها خود را با استرس ها تطابق بدهند .
۲ - منفي بافي و دروغگوئي :
راه مقابله با اين مسئله اين است که والدين بدون اينکه دروغ کودک را تأکيد کنند آنرا بزرگ نکنند و به او بگويند اگر اينطور بود خيلي خوب بود . به اين طريق والدين نه دروغ را قبول کرده اند و از طرفي احساسات او را نيز سرکوب نکرده اند و به اين وسيله اولياء و کودک مي توانند با هم صحبت کنند . شما مي دانيد که منشأ دروغ چيست کودک واقعاً دوست دارد که آرزوهايش عملي شود .
۳ - محروميت و خجالتي بودن افراطي:
شما اخلاق بچه خود را مي شناسيد ، همه بچه ها با يک سرعت بالغ نمي شوند . بعضي از بچه ها در پذيرش بعضي از چيزها کند هستند . اگر فرزند شما زود عصباني شده و پرخاشگري مي کند و زودتر از بقيه آشفته مي شوند به آنها کمک کنيد تا راهي براي تخليه هيجانات خود پيدا کند . اگر کودک شما نياز دارد بعد از مدرسه تحرک داشته باشد به او پيشنهاد کنيد ورزش کند و اگر فرزند شما نياز به آرامش دارد به او توصيه کنيد به موسيقي گوش کند .
در زمان گفتگوهاي دونفره از آنها سئوالات کلي نپرسيد بلکه با آنها بيشتر صحبت کرده و سئوالات
جزئي تر را بپرسيد .
دوره راهنمائي
اين کودکان در حال عبور از طفوليت به بزرگسالي هستند . در هر حال دوران سختي را سپري مي کنند .
*
با وجود تغييرات زياد کودکان دوره راهنمايي ممکن است احساس ناتواني در برابر وضعيت هاي مختلف داشته باشند . در حاليکه قبلاً براحتي با مشکلات روبرو مي شدند .
*
ورود به دوره راهنمائي باعث تغيير محيطي ناگهاني مي شود که مي تواند کاملاً ناراحت کننده باشد . کودکان ما زماني که به خانه برمي گردند کاملاً تحت استرس هستند و لازم است با آنها صحبت کنيم اين زماني است که ما بايد به حرفهاي آنها گوش کنيم و بگوئيم بله . اين مسئله واقعاً مشکل و برخورد با آن سخت است . آنان بايد بفهمند که شما مشکل آنان را حس مي کنيد و در خانه احساس امنيت و راحتي کنند .
*
اين نکات ساده بنظر مي رسند ولي مهم اين است که مرزها را رعايت کنيم کليد اصلي صبر است .
*
وادار کردن نوجوانها به صحبت خيلي سخت است و آنها به راحتي حرف نمي زنند . آنها مايل هستند فقط با دوستانشان صحبت کنند . پيدا کردن زماني براي صحبت با نوجوانان شايد نيازمند اين باشد که با آنان به فروشگاه برويد يا هنگام خواب کنار آنان دراز بکشيد . زمانهائي را پيدا کنيد که آنها حاضر به گفتگو باشند . فکر کنيد که چگونه بايد سر صحبت را باز کنيد .
*
اين يک توهم است که نوجوانان نمي توانند روابط خوبي با والدينشان داشته باشند . براي نوجوانان حياتي است که بتوانند با افراد بزرگسال صحبت کنند . چيزي که آنها دوست دارند در مورد آن با شما صحبت کنند شما را شگفت زده خواهد کرد . ممکن است موضوع صحبت مسائل خانوادگي ، مسائل جنسي يا صلح جهاني باشد . مسئله اي که بر ذهن آنها سنگيني مي کند بسيار سنگين تر از چيزي است که ما فکر مي کنيم و آنها مي خواهند در مورد آن بحث کنند .
*
نوجوانها فکر مي کنند نمي توانند روابط خوبي را با همسالان خود حفظ کنند همچنين آنها نمي خواهند شکست بخورند .
*
با آنها به شکل مهربانانه و حمايتي رفتار کنيد . اين اطمينان را به آنها بدهيد که مي توانند مشکلات خود را در خانه حل کنند . راه حل سريع و راحتي وجود ندارد. و نياز به تأمل و تفکر دارد . انجام وظايف توسط والدين به نسبت زمان دبستان وقت بيشتري مي گيرد .
*
آنها به ما نياز دارند با مرزهاي مشخص بين ما و آنها .
*
آنها نياز دارند که زندگي والدينشان با ثبات باشد و همانطور که ماجراهاي مختلفي در زندگي آنان رخ مي دهد زندگي والدين هميشه باثبات در جاي خود قرار دارد .
دبيرستان :
*
يک مسئله مهم براي بسياري از دانش آموزان دبيرستاني اجبار والدين براي فرستادن آنها به دبيرستاني است که فکر مي کنند بهترين است .
*
دانش آموزان دبيرستاني کاملاً آگاه هستند که براي ورود به دانشگاه بايد تلاش زيادي بکنند . همانند کودکان اين استرس مي تواند باعث نمرات پائين و رفتارهاي معکوس شود .
*
پاسخ به استرس مي تواند خود را به شکل ايجاد اختلالات در خوردن و مشکلات اجتماعي نشان دهد . اين علائم را بشناسيد و براي مقابله با آن آماده باشيد .
*
مراقب تغيير در وضعيت نمره ها ، ميزان توجه ، کند عمل کردن ،فقدان پاسخ دهي در کلاس يا منزل باشيد .
*
تغييرات ممکن است به شکل انزوا يا يک فعاليت برعکس مثل موزيک عجيب و غريب خود را نشان دهد . مراقب استفاد زياده ازحد از اينترنت باشيد بخصوص زمانيکه وقت زيادي را در اتاق هاي گفتگوي اينترنت مي گذرانند .
*
بهرحال دوري از ارتباط طبيعي با ساير مردم مي تواند علامتي از يک مشکل باشد .
راه حل ؟
*
اگر چه ممکن است بسيار ساده و پيش پا افتاده بنظر برسد ولي زمان کافي را با کودکان خود نميگذرانيم .
*
همچنانکه سن نوجوانان بالاتر مي رود والدين بجاي اينکه کارگردان باشند بيشتر نقش مربي را پيدا مي کنند .
*
اصل و مباني ارتباط با ساير افراد و حضور در مکانهاي مختلف بايد وجود داشته باشد .
*
والدين بايد تا حدي از کنترل فرزند خود دست بکشند ! البته زير نظر داشتن فرزند در اين زمان از هميشه مهمتر است .
*
وقتي فرزندان ما کوچکتر هستند ما اميداواريم که به آنها ياد داده باشيم که چگونه لباس هاي خود را بپوشند و وقتي بزرگتر مي شوند اميدواريم که آنها را به حدي رشد داده باشيم که تصميم صحيح بگيرند .
*
نوجوانان در معرض خطر هستند و وظيفه ما اين است که ببينيم کجا هستند و با چه کساني معاشرت مي کنند . بايد مراقب زمان ورود و خروج آنها از منزل باشيد . رفتار با آنان بايد همانند رفتار يا بزرگسالان باشد يعني شما به آنها بگوئيد که کجا بوديد و آنها نيز همين را به شما بگويند .
برچسبها:
نه مددكار ـ نه روانشناس
روان پريشان در مدارس شناسايي نمي شوند
* دكتر فرخنده مفيدي: درمدارس خارج از كشور افرادي به عنوان مددكاران اجتماعي غير از موضوعات تربيتي به امور قضايي و دادگاه هم مي پردازند.
* دكترامير محمود: درمدارس فرانسه و سوئد پرسشنامه هايي براي نظارت دايم بر عملكرد دانش آموزان در دست معلمان است كه ۴۰درصد آن را مسائل روانشناختي تشكيل مي دهد.
* اگر مدارس تحركي از خود نشان دهند خواهند توانست منشأ تغييرات عمده يي در نگرشهاي عمومي جامعه نسبت به مسائل رواني باشند.
هنگامي كه ناظم دبيرستان دخترانه او را به خاطر شيطنتهاي مكررش به دفتر برد اخراج نكردنش از مدرسه را به كاري غيرشرافتمندانه منوط كرد. به اين ترتيب كه مي بايست هر خبري را در مورد همكلاسيهايش در اختيار ناظم قرار مي داد و اصطلاحاً جاسوسي دوستانش را مي كرد. او اين موضوع را تنها در حلقه دوستان صميميش مطرح كرد. «بقيه بچه ها اگر مي فهميدند تكه تكه ام مي كردند. »
كودك هفت ساله وقتي دچار لكنت زبان شد كه معلم كلاس اول بارها براي وادار كردن بچه ها به درس خواندن يا ساكت بودن سر كلاس آنها را تهديد كرد در زيرزمين مدرسه كه پر از سوسك و موش و شايد حيوانات وحشي ديگر است زندانيشان مي كند. يك روز معلم سه نفر از بچه هاي گريان را سر كلاس آورد كه قسمهاي بزرگ مي خوردند كه در زيرزمين تاريك و سياه، حيوانات وحشي ديده اند!
در مدارسي كه روانشناسان مجرب به كارگماشته شده اند و اوليا و معلمان مدرسه اعتبار آنها را به رسميت شناخته اند برخي از ناهنجاريها تحت كنترل قرارگرفته است. يك روانشناس تربيتي كه مدتها در دبيرستاني به كار مشاوره پرداخته به عنوان نمونه يي از موفقيتهايش به خود مي بالد كه توانسته از شاگردي شرور دانش آموزي درس خوان ومؤدب بسازد. «بعداز روانكاوي متوجه شدم پسر كوچك اندامي كه مدرسه را به هم مي ريزد آرزو دارد مانند برادرش به كار آهنگري بپردازد تا پول زياد به دست آورد. با اطلاع خانواده اش ترتيب اخراج صوريش رااز مدرسه داديم تا در آهنگري برادرش به كار بپردازد و مخصوصاً به برادرش توصيه كردم تا حد امكان بر او سخت بگيرد. چندروز بعد خودش راه مرا گرفت و درخواست كرد به مدرسه برگردد. »
اما همه مدارس از چنين امكاناتي برخوردار نيستند. در بعضي از مدارس اصولاً مشاور مجربي وجود ندارد. در بسياري از دبيرستانها مشاوران تنها به ارايه مشورت در امور درسي مي پردازند و در برخي اعتبار مشاوران به رسميت شناخته نمي شود. روي هم رفته قدرت اجرايي روانشناسان و مشاوران مدراس ايران به هيچوجه همپايه همكارانشان دركشورهاي ديگر نيست. اين در حالي است كه شيوه رفتار بسياري از معلمان نيز همچنان از روشهاي روانشناسي روز دنيا جدا است و تاكنون هم كار زيادي براي آموزش معلمان صورت نگرفته است. وجود انواع مشكلات روحي و رواني در مدارس نشانگر آن است كه در مدارس كشور ماجاي نظريه هاي روانشناسي خالي است. اين در حالي است كه در كشورهاي پيشرفته اصول روانشناسي و تربيتي به شكلي جدي در مدارس به مورد اجرا گذاشته مي شود.
دكترفرخنده مفيدي مدير گروه روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي تأكيد مي كند: «مدرسه جايگاه توأم آموزش و تربيت است. قسمتي از شخصيت بچه ها در مدرسه شكل مي گيرد. در مدرسه مي توان به بچه ها گفت چگونه رفتار كنند و يك گروه از دشواريهاي رواني دانش آموزان را نيز مي توان در مدرسه حل كرد. مدارس مشروط به ارتباط با خانواده ها مي توانند عواقب ناشي از مشكلات خانوادگي را رفع و رجوع كنند ونيز مي شود در مدراس براي والدين كارگاه آموزشي برپا كرد و به مورديابي رواني دست زد. »
وي مي افزايد: «در مدارس خارج از كشور حتي افرادي به عنوان مددكاران اجتماعي غير از موضوعات تربيتي به امور قضايي و دادگاه هم مي پردازند. در اين دادگاههاي ويژه با پيگيري مددكار به نفع دانش آموزي كه كتك مي خورد يا مورد سوءاستفاده جنسي وجسمي قرار مي گيرد احكامي صادر مي شود. مثلاً به عدم صلاحيت والدين و مدرسه محل تحصيل حكم داده مي شود و يا پدريابي ومادريابي در دستور كار قرار مي گيرد. موضوع اين است كه بدي سازماندهي فضاي مدرسه و مشكلات ناشي از رفتار معلم دشواريهاي دوره ديگر زندگي انسان را پايه گذاري مي كند و به هيچ وجه قابل توجيه نيست كه كودك و نوجوان در مدرسه هم با بي عدالتي و بي انصافي مواجه شوند. »
اما شواهد موجود نشان مي دهد كادر مدارس به آموزشهايي درباره نحوه رفتار با دانش آموزان نيازمندند. يك پسربچه كلاس چهارم دبستان از درس خواندن متنفر شده چون بارها در محيط شلوغ يك دبستان پسرانه بدون آنكه دليلش را بداند از طرف ناظم كتك خورده يا گوشش محكم كشيده شده. برخي از معلمان هم هنوز نحوه رفتار با دانش آموزان را بخوبي نمي دانند. دكتر احمد به پژوه استاديار دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران مي گويد: «تحقير و سرزنش و تمسخر در مدراس سلامت رواني دانش آموزان را به خطر مي اندازد. در حالي كه متأسفانه در مدارس ما برخي از معلمان كه شيوه هاي برقراري رابطه انساني با دانش آموزان را نمي دانند، به نيازهاي رواني آنها توجه نمي كنند و به شيوه هاي گوناگون بچه ها را طرد مي كنند و در نتيجه سلامت و امنيت رواني بچه ها را مختل و آنها را از درس و مدرسه زده مي كنند.
در شرايط اختلال سلامت رواني و احساس ناامني، دانش آموز براي غلبه بر اين حالتها به رفتارهايي از قبيل دلقك بازي، دزدي، دروغگويي، ايذاي كودكان ديگر، تخريب، پرخاشگري، ناخن جويدن و نظاير آن روي مي آورد. تمام اين رفتارها معلول علتهايي است كه بايد آنها را در خانواده، مدرسه، جامعه و بي توجهي به نيازهاي رواني بچه ها جست. در اين شرايط گزينش و ارايه آموزشهاي لازم به معلمان بويژه درباره اصول برقراري رابطه انساني با دانش آموزان ضرورت دارد. »
در حال حاضر بيش از ۱۲هزارنفر تحت عنوان مشاور در مدارس به كار اشتغال دارند و نزديك به سه هزارنفر نيروي تخصصي نيز به عنوان روان شناس، مشاور، مددكار، گفتار درمان، روانپزشك و ... در هسته هاي مشاوره مناطق و شهرستانها و مراكز مشاوره و خدمات روان شناختي استانها به ارايه خدمات سطوح مختلف تخصصي مي پردازند.
اين موضوع را حمزه يي معاون مشاوره و بهداشت رواني اداره كل مشاوره و بهداشت مدارس مي گويد و در عين اينكه تصريح مي كند مدارس مي توانند نقش زيربنايي در حفظ و ارتقاي سلامت و بهداشت روان دانش آموزان ايفا كنند اذعان مي كند: «يكي از ضروريات تحقق اين امر توسعه و ترويج خدمات راهنمايي و مشاوره دركليه دوره هاي تحصيلي است كه تاكنون به دليل محدوديتهاي سازماني و اداري ازجمله شاخصهاي مصوب نيروي انساني براي آموزش و پرورش، امكان توسعه و جذب نيروي انساني متخصص مشاور در دوره راهنمايي تحصيلي نبوده هر چند كه اين كار از برنامه هاي در دست اقدام آموزش و پرورش است. »
وي اضافه مي كند: «در شرايط احراز شغل مشاور در آموزش و پرورش، شرط دارا بودن حداقل مدرك تحصيلي ليسانس در رشته هاي مشاوره، روان شناسي و برخي گرايشهاي علوم تربيتي منظور شده. در برنامه هاي كارآموزي و بازآموزي ضمن خدمت فرهنگيان هم غالباً محتواهايي در زمينه مسائل تربيتي و رواني دانش آموزان واصول بهداشت رواني پيش بيني و به مورد اجرا گذاشته شده. »
با اين وجود كارشناسان همچنان آموزش معلمان و نحوه نظارت رواني بر دانش آموزان را كافي ارزيابي نمي كنند. اين در حالي است كه آموزش معلمان زمينه نظارت كامل بر روان دانش آموزان را ايجاد مي كند. نظارتي كه هم اينك شانه به شانه آموزش در اولويت كار مدارس در كشورهاي پيشرفته قرار دارد.
دكتر امير محمود روانشناس كه نظام آموزشي كشورهاي فرانسه و سوئد را از نزديك مشاهده كرده نظارت بر روان دانش آموزان در مدارس ايراني را در مقايسه با اين كشورها بشدت ناكافي ارزيابي مي كند: «در صورتي كه روانشناس در مدرسه حضور داشته باشد كارهايي انجام مي دهد ولي بطور معمول بچه ها مورد سؤال قرار نمي گيرند. در حالي كه بايد بروشورهايي در اختيار معلمان باشد تا براساس آنها بچه ها را از نظر رواني تحت نظارت دايم قرار دهند. در مدارس فرانسه و سوئد پرسشنامه هايي براي نظارت دايم بر عملكرد دانش آموزان در دست معلمان است كه ۴۰درصد آن را مسائل روانشناختي تشكيل مي دهد. »
اگر مدارس تحركي از خود نشان دهند خواهند توانست منشأ تغييرات بعدي در نگرشهاي عمومي جامعه نسبت به مسائل رواني باشند. دكترامير محمود درباره اهميت موضوعات رواني در كشورهاي پيشرفته مي گويد: «در اين كشورها حتي در تصادفات رانندگي ميزان آلام روحي افراد مورد بررسي و درمان قرار مي گيرد. »
پس آيا همين توجه به روان انسانها را نمي توان دليل اساسي براي توسعه همه جانبه غرب دانست؟
گزارش: حميده احمديان راد
برچسبها:
انسان موجودي اجتماعي است و به برقراري ارتباط با ديگران نيازمند است. بسياري از نيازهاي عاليه انسان و شكوفا شدن استعدادها و خلاقيتهايش تنها از طريق تعامل بين فردي و ارتباطات اجتماعي ميتواند ارضا شود و به فعليت درآيد. در هر جامعهاي درصد قابلتوجهي از كودكان و نوجوانان و بزرگسالان بدون آنكه تمايلي داشته باشند، خواسته يا ناخواسته خودشان را در حصاري از كمرويي محبوس و زنداني ميكنند و شخصيت واقعي و قابليتهاي ارزشمند ايشان در پس تودهاي از ابرهاي تيره كمرويي ناشناخته ميماند بنابراين لازم است اين معضل را بررسي کرده و گامي در جهت رفع آن از افرادي كه دچار كمرويي شدهاند برداريم.
روند تحولات اجتماعي گوياي اين حقيقت است كه مساله كمرويي، اغلب با گذشت زمان، فشردگي و پيچيدگي روابط بين فردي و تشديد فشارهاي اجتماعي، رقابتها، گوشهگيريها، تكرويها، عزلتگزينيها و تنهاييها گستردهتر و شديدتر ميشود و درصد بيشتري از جوانان و بزرگسالان را فراميگيرد، مگر اينكه بتوانيم با تشخيص سريع و استفاده از روشهاي تربيتي و درماني مناسب و موثر از گسترش كمرويي و تشديد آن پيشگيري کنيم.
بايد توجه داشت كه كمرويي ميتواند به تدريج به صورت نوعي بيماري رواني(روان نژندي) درآيد، بنابراين كمرويي بايد هرچه زودترشناسايي، پيشگيري و درمان شود. جامعه اسلامي ما بيش از هر زمان ديگر نيازمند انسانهايي پويا و كوشا، هوشمند و خلاق و متعهد و مسووليتپذير و متخلق به فضيلتها و شجاعتهاي اخلاقي است، بنابراين پديده كمرويي به عنوان يكي از اساسيترين آفات رشد متعادل نبايد در خانوادهها و جامعه اسلامي فراگير شود و بايد از آن پيشگيري به عمل آورد.
کمرويي چيست؟
كمرويي توجهي غير عادي و مضطربانه به خويشتن در موقعيتي اجتماعي است كه در نتيجه آن فرد دچار نوعي تنش رواني-عضلاني شده، شرايط عاطفي و شناختياش متأثر ميشود و زمينه بروز رفتارهاي خام و ناسنجيده و واكنشهاي نامناسب در وي فراهم ميشود. به ديگر سخن، پديده كمرويي به مشكلي رواني- اجتماعي و آزار دهنده شخصي مربوط ميشود كه همواره به صورت يك ناتواني يا معلوليت اجتماعي ظاهر ميگردد. به كلام ساده، كمرويي يعني «خودتوجهي» فوقالعاده و ترس از مواجهه با ديگران زيرا كمرويي نوعي ترس يا اضطراب اجتماعي است كه در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعي گريز دارد. فرد كمرو از روبهرو شدن با افراد جديد نگران ميباشد و اين كار برايش دشوار است. كمرويي وارد شدن به اماكن جديد و كسب و كار و تجارت تازه را براي فرد سخت ميکند. کمرويي مخفي شدن از انظار و احساس عجز در عين توانمندي را سبب ميشود. كمرويي افراد هميشه در برابر انسانها ظاهر ميشود، نه در برابر حيوانات و اشيا و موقعيتهاي طبيعي و جغرافيايي. بسياري از محققان و متخصصان، ريشه اصلي كمرويي را در ترس يا اضطراب اجتماعي ميدانند.
اضطراب اجتماعي
اضطراب اجتماعي نتيجهاي است از احتمال يا وقوع نوعي ارزيابي شخصي در موقعيتهاي گوناگون اجتماعي. به ديگر سخن، فردي كه دچار اضطراب اجتماعي است، هيچ گونه تمايلي به آغاز ارتباط با ديگران ندارد و با احساس از ترس و پايداري غير معقول، از هر موقعيتي كه ممكن است در معرض داوري ديگران قرار گيرد، اجتناب ميورزد. برداشت يا تصور شخصي از موقعيتهاي اجتماعي كه احتمال دارد شخصيت او مورد سنجش و ارزشيابي قرار گيرد، ميتواند واقعي يا خيالي باشد. در واقع شخصي كه به شدت دچار اضطراب اجتماعي است، تصور ميكند كه در هر موقعيت يا شرايط اجتماعي، فرد يا افرادي به محض مواجه شدن با او رفتار و شخصيتاش را مورد نقادي و ارزيابي قرار خواهند داد و يا ممكن است طوري رفتار كند كه مورد تحقير ديگران واقع شود و در فشار و مخمصه قرار گيرد.
علايم کمرويي
كمرويي در نزد كودكان و نوجوانان به مراتب بيشتر از بزرگسالان است. علايم فيزيولوژيكي كه افراد كمرو با آن مواجه ميشوند، علايمي چون تشديد ضربان قلب، سرخ شدن چهره، حالتهاي اضطرابي، اختلال در ريتم تنفس، تنش عضلاني، تغيير در تن صدا و اختلال در كنشهاي بعضي از غدد درونريز و برونريز است. در ميان كودكان به علايمي چون گريه كردن، روبرگرداندن از غريبهها، مخفي كردن خود از انظار، خجالت كشيدن و به لكنت افتادن، فرار كردن از جمع غريبهها، گوش خود را كشيدن، با لباس خود ور رفتن، سر را خم كردن و زير چشمي به غريبهها نگاه كردن و... است.
علل کمرويي
در بررسي علل كمرويي بايد به شرايط و عوامل خانوادگي، ويژگيهاي شخصي و شخصيتي، نظام باورها و رفتارهاي فردي و موقعيتهاي رواني و اجتماعي اشاره كرد. كمالجويي و آرمانگرايي فوق العاده والدين و انتظارات نامعقول آنان از فرزندان در شرايط گوناگون و وادار كردن آنها به رفتارهاي كليشهاي و تصنعي، سختگيري بيش از حد بر كودكان و داشتن توقعات زياد، رفتار خصمانه و عصبي با ايشان، تهديدها و تنبيهها و تحقيرها و يا حمايتهاي افراطي از فرزندان از اصليترين زمينههاي رشد معيوب اجتماعي كودك و برزو كمرويي بهشمار ميآيند. كمرويي در ميان فرزندان اول و تك فرزندان خانواده بيش از ساير فرزندان خانواده ديده ميشود. مدرسه به عنوان اولين جايگاه رسمي تجربه اجتماعي كودكان نقش تعيينكنندهاي در تقويت كمرويي يا پرورش مهارتهاي اجتماعي آنان ايفا كند.
برچسب زدنها و القاي ويژگيهاي خاص به كودكان (مانند گفتن اينکه فلان كس، دانشآموزي بسيار آرام، ساكت و مؤدب است) كودك را به سكوتهاي اجباري و رفتارهاي به اصطلاح مودبانه مصنوعي وادار ميكند كه به تدريج او رابه يك موجود كاملا كمرو با شخصيتي انفعالي تبديل ميكند. اعمال فشارهاي رواني و اجراي مقررات خشك و غيرقابل انعطاف، كنترل شديد، تهديدها و تنبيهها و... زمينههاي اضطراب و كمرويي را در كودكان ايجاد و تقويت ميكند. علاوه بر خانه و مدرسه، محروميتها و آسيبهاي اجتماعي،ناسازگاريهاي شغلي، سلطهها و فشارهاي گروهي، مقايسهها و برتريطلبيهاي قومي و نژادي، كنترل شديد اجتماعي و... زمينهساز فزوني شديد اضطراب و تشديد كمرويي و رفتارهاي گوشهگيرانه است.
روشهاي درمان كمرويي
كمرويي پديدهاي پيچيده و مركب ذهني-رواني و رواني اجتماعي است كه به دلايل عديده در طول دوران رشد به تدريج پديدار ميشود. پس كمرويي با دارو درمان نميشود. كمرويي در اساس رفتاري است اكتسابي و براي درمان و برطرف كردن آن بايد يادزدايي صورت گيرد و رفتار تازه و مطلوب اجتماعي جايگزين آن شود. مؤثرترين روشها براي درمان كمرويي عبارتاند از:
1 تقويت خودپنداري مثبت و خودباوري دوباره.
2 خانواده و والدين در رفع كمرويي از فرزندان با استفاده از روشهاي مناسب رفتار برخورد نمايند.
3 هنر درماني (مثل نمايش عروسكي، تئاتر و... كه كودك يا نوجوان كمرو نقش اصلي را عهدهدار باشد.)
4 فعاليتهاي اجتماعي و بازيهاي گروهي (مانند كاردستي مشترك، تهيه روزنامه ديواري مشترك، قصهگويي، شركت در گروه سرود، ورزشها و بازي چند نفره و...
درمان كمرويي
1 با دقت نقاط ضعف و قوت خود را شناسايي كنيد.
2 برنامه و تصميمهاي خود را بر اساس نقاط قوت خود شروع كنيد.
3 با مرور بر زندگي گذشته خود، ذهن را از خاطرات ناخوشايند در روابط شخصي و ارتباطات اجتماعي پاك و تلاش كنيد تجارب موفق خود را در ارتباط با ديگران در كوچه و خيابان و محل كار به خاطر بسپاريد.
4 احساسات آزاردهنده مانند خجالت و شرمندگي، عجز، حقارت، بيكفايتي، اجتماع گريزي، احساس تعارض و ستيز و خصومت و... آفات رشد مطلوب عاطفي هستند.
5 بر سلامت كامل شخصيت خود اطمينان كنيد و بدانيد كه از نظر ذهني، اجتماعي، اقتصادي دچار نقيصه شخصي نيستيد.
6 براي رفع يك مشكل يا حالت ناخوشايند راههاي متعددي وجود دارد. هرگز در اين امر كه ميتوانيد بر كمرويي خود غلبه كنيد، ترديدي نداشته باشيد.
7 هرگز خود را مورد سرزنش و شماتت قرار ندهيد، چرا كه اين حالت مزاحم رفع اضطراب و تقويت اعتماد به نفس و غلبه بر حالت كمرويي خواهد بود.
8 اجازه ندهيد ديگران از کمرويي شما سوءاستفاده کنند.
9 بدانيد كه بعضي شكستها خود بركت و موجب كسب تجربه هستند.
10 سعي كنيد در برقراري ارتباط با ديگران ابتكار عمل را به دست بگيريد.(مثل هديه دادن، تعارف ميوه به ديگران و...)
11 زياد در قيد تعارفات و تكلف نباشيد.
12 بدانيد كه خداوند ارزش وجودي شما را با همه انسانها برابر قرار داده، پس به خود آييد و بينديشيد و برخيزيد.
13 ترسهاي خرافي و موهومي را به كنار بگذاريد و بيدرنگ به مطالعه و تحقيق درباب رويدادي كه ذهن و فكر شما را مشغول داشته، بپردازيد و راه حلي بيابيد.
14 علل و انگيزههاي هراسهاي خود را تجزيه و تحليل كنيد و در مقابل پيشداوريهاي جاهلانه و حرف مردم عقبنشيني نكنيد.
15 در هر حال، تسلط بر خود را از دست ندهيد تا بتوانيد اعتماد به نفس خود را به دست آوريد.
16 در تمام موارد از مطالعه و تحقيق، چه در زمينه شغلي و چه در زمينه زيستي و محيط زندگي غافل نمانيد، چرا كه با كسب معلومات بيشتر، قدرت رويارويي بهتري با مشكلات پيدا خواهد كرد.
17 به اين نكته توجه كنيد كه هركس شخصيت خاص خويشتن را دارد كه در عين حال ابتدا خود براي آن احترام قايل شود تا ديگران نيز خود را مكلف به انجام اين وظيفه بدانند.
اگر اين نكات را به دقت مراعات كنيد، خواهيد توانست با بهرهگيري از اعتماد به ذات خود جرات و شهامت زيادتري پيدا كرده و مشكلاتي را كه پيش از اين لاينحل ميدانستيد، كوچك خواهيد شمرد و با خونسردي كامل به مواجهه با آن خواهيد رفت.
برچسبها:
مدرسه، اغلب نخستين مکاني است که مجبوريم با ديگران زندگي کنيم. مدرسه، جدا و متفاوت از جامعه نيست. وقتي در جامعه خشونت هست، در مدرسه هم هست، ولي مدرسه محلي است که براي زندگي آينده آماده ميشويم و آموزش «انسان اجتماعي شدن» را از طريق احترام به ديگران و پذيرفتن آنان ميآموزيم. اگر مدرسه نتواند چنين آموزشهايي بدهد در برابر نسل آينده وظيفه خود را انجام نداده است. همانطور که ميدانيد خشونت يکي از مهمترين آسيبهايي است که سلامت روان فرد و در نهايت جامعهاي را به خطر مياندازد. به همين دليل است که آموزش خشونت در مدرسه در مقايسه با اماکن ديگر از حساسيتهاي ويژهاي برخوردار است زيرا اگر به خشونت در مدرسه فرصت و امکان بدهيم موجب شدهايم جامعه فردا، خشنتر از امروز شود اما خشونت در مدرسه به چه شکلهايي ديده ميشود؟ اين خشونتها در کلاس، در بين همشاگرديها، بين معلم و دانشآموز و خشونت در حياط و محيط مدرسه بين دانشآموزان مشاهده ميشود...
همچنين خشونت در راه مدرسه، چه در بين دانشآموزان و چه بين دانشآموزان و جواناني که از جاهاي ديگر ميآيند بروز مينمايد. رفتار خشونتآميز ميتواند شامل زورگويي، باجگيري، دزدي، تخريب اموال و آسيب رساندن به محل، وسايل و تجهيزات مدرسه باشد. اين خشونتها علل متفاوتي دارند که شکست تحصيلي يکي از مهمترين دلايل خشونتورزي است. دانشآموزي که در مدرسه موفق نباشد، احساس بد و ناخوشايندي دارد و به نسبت شکستها، گرايش به خشونت پيدا خواهد کرد. دشواريهاي اجتماعي، نابسامانيهاي اجتماعي، اقتصادي و خانوادگي از ديگر علل زمينهساز بروز خشونت در مدرسه است. فقر، بيکاري، بيسوادي پدر و مادر، طلاق و اعتياد مواردي از نابسامانيهاي اجتماعي به شمار ميروند که بيشتر از همه، مدارس مناطق محروم و شهرکهاي دور از مرکز را گرفتار ميسازد. بنابراين مبارزه با خشونت و حفظ تعادل رواني دانشآموزان به همه مسوولان، مديران، کارکنان و معلمان مدرسه به همه پدران و مادران و به همه دانشآموزان مربوط ميشود و نياز به آگاهي و تعهد همه دارد.
برچسبها:
رفتار کودکان با یادگیری آنها ارتباط دارد
بررسی ها نشان می دهد کودکانی که قادر به کنترل رفتار خود هستند در مدرسه نیز بازده تحصیلی بیشتری دارند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، محققان دانشگاه پنسیلوانیا اعلام کرده اند که کودکانی که بهتر و بیشتر می توانند رفتارهای خود را کنترل کنند، دارای تمرکز بهتر و پیشرفت تحصیلی بیشتری هستند.
بنابر همین گزارش بسیاری از والدین تصور می کنند صرفاًهوش افراد – به خصوص کودکان – نشانگر پیشرفت تحصیلی آنهاست، در صورتیکه تحقیقات دانشمندان نقش رفتار را در این میان حائز اهمیت می داند.
محققان در بررسی های خود تعدادی از کودکان ۳ تا ۵ سال را مورد ارزیابی قرار دادند و مشخص شد آنهایی که بهتر می توانند رفتارهایشان را کنترل نمایند، توانایی تمرکز بیشتری دارند و در پیش دبستانی در حساب و خواندن موفق ترند.
وضعیت رفتاری کودک نشانگر چگونگی فکر کردن اوست و بدیهی است افرادی که بهتر فکر می کنند موفق تر نیز هستند.
کارشناسان توصیه می کنند والدین به منظور تقویت فکری و مغزی کودکان بهتر است از قبل از مدرسه رفتن، آنها را به کارها و بازیهای فکری سرگرم کنند و در روابط اجتماعی نیز به آنها نقشی بدهند تا کودکان بتوانند رفتارهای خود را کنترل نمایند.
برچسبها:
همیشه یک دانشآموز، چه باهوش باشد چه نباشد، چه خودساخته باشد یا نباشد، در طول مدت تحصیل مخصوصا روزهای خاصی مانند روزهای شروع کلاسها و یا روزهای امتحان، نشانههای وجود استرس را بروز خواهد داد. فراموش نکنید دانشآموزان سالهای آخر دبیرستان هم هنوز یک دانشآموز هستند با بسیاری از نیازهای جدید. فشار عصبی، اصولا خطرناک نیست، اما وقتی از حد بگذرد، خطرآفرین میشود.
معمولترین رفتار هر دانشآموز در مدرسه نشاندادن علایم استرس است.
همیشه یک دانشآموز، چه باهوش باشد چه نباشد، چه خودساخته باشد یا نباشد، در طول مدت تحصیل مخصوصا روزهای خاصی مانند روزهای شروع کلاسها و یا روزهای امتحان، نشانههای وجود استرس را بروز خواهد داد. فراموش نکنید دانشآموزان سالهای آخر دبیرستان هم هنوز یک دانشآموز هستند با بسیاری از نیازهای جدید. فشار عصبی، اصولا خطرناک نیست، اما وقتی از حد بگذرد، خطرآفرین میشود. شما میتوانید فشار عصبی غیرقابل کنترل را تشخیص دهید و از راههای رفع آن مطلع شوید.
۱) مرحله اول: شناخت
فشار عصبی، نقطه شروع ابتلا به افسردگی است که میتواند بر سلامت جسم و روح تاثیر بگذارد. از این رو شناخت عوامل استرسزا و آنچه را که برای کاهش این عوامل میتوانید انجام دهید، دارای اهمیت است. هرگونه واقعهای، نظیر مرگ عزیزی، طلاق، جدایی، بیرون رفتن فرزند از خانه درست مانند داشتن بیماریهای طولانیمدت یا نقص عضو موجب استرس میشود، حتی وقایعی نظیر ازدواج، خانه عوض کردن، شغل جدید و رفتن به تعطیلات و یا شرکت در آزمون هم استرس زیادی ایجاد میکنند. نگرانی درباره سررسیدها، موفق نبودن در رقابت در انجام یک کار خاص نیز ممکن است موجب بروز علائم استرس، مثل کمطاقتی، تنش، احساس خستگی و اشکال در خوابیدن شوند. برخی از نشانههای استرس عبارتند از بیحوصلگی شدید، حساسیت شدید نسبت به انتقاد، بروز اختلال در خواب، علایم تنش نظیر جویدن ناخن، افزایش مصرف مواد محرک مانند غذاهای خاص و یا شاید سیگار و الکل، سوءهاضمه، نداشتن تمرکز در کارها و درس.
اقدام در کاستن استرسهای زیانبار قبل از آنکه بر سلامت فرد تاثیر بگذارند، بسیار مهم است. هرگاه شاهد بروز علائم استرس در فرزندان بودید، خیلی زود برای برطرف کردن اضطراب او و نشان دادن همدردیتان با او اقدام کنید. مثلا به او بگویید اگر احساس میکنی کارهایت زیاد است و داری کلافه میشوی، دست از کار بردار، چند نفس آرام بکش تا آرامش خودت را دوباره پیدا کنی. بعد هم یک روز از کارهای روزانه و امور خانه و هر آنچه به اعصاب شما فشار وارد میکند، دست بکشید و به همراه فرزندتان از آنها جدا شوید. این روز را فقط به انجام کارهایی اختصاص دهید که موجب آرامش و خوشحالی شما میشود و احساس خوبی را به شما میدهد. این کار میتواند موجب کاهش خطری شود که سلامت شما و فرزندتان را تهدید میکند. فراموش نکنید که همراهی با او نقش بسزایی در کمکردن فشارهای عصبیاش خواهد داشت و الگوهای رفتاری شما باعث خواهد شد او در مقابله با فشارها منعطفتر عمل کند.
۲) مرحله دوم: رفع فشار عصبی
معانی و تعابیر زیادی برای فشار عصبی بیان شده است، اما بهترین آنها همان پیامی است که به شما میگوید باید مواظب خود باشید و تا حد ممکن عوامل مشکوک را از زندگی خود دور کنید.
برخی از راههای غلبه بر استرس به قرار زیر است که با توجه به شرایط دانشآموزان میبایست به ایشان بیان کنید:
▪ در یک زمان فقط یک کار را انجام بده تا فشارهای وارد بر خود را کاهش بدهی.
▪ پیشنهادهای دیگران در کمک به خود را بپذیر.
▪ تواناییهای خود را بشناس و بیش از حد، از خود انتظار نداشته باش.
▪ گاهی با یک نفر صحبت کن.
▪ کارهایی را انجام بده که برای تو لذتبخش و شادیآفرینند.
▪ خشم خود را خالی کن، مثلا جایی برو فریاد بزن، جیغ بکش یا گریه کن.
▪ از موقعیتهای پراسترس دوری کن.
▪ سعی کن اوقات خود را با کسانی بگذرانی که مصاحبت با آنها برایت لذتبخش باشد و نه با کسانی که خرده گیرند.
▪ آرام نفس بکش، به طوری که قسمت پایینی ششهای خود را به تحرک واداری.
▪ تکنیکهای آرامشبخش را یاد و به کار بگیر.
▪ خشمگین شدن فقط یکی از واکنشهایی است که در مواجهه با فشارهای عصبی میتوانی نشان دهی، نحوه غلبه بر خشم خود را بیاموز و به دنبال دیگر واکنشها باش.
● فشار عصبی در محیط
استرسی که در محیطهای مختلف مانند خانواده، محل و یا مدرسه به فرزند شما دست میدهد، دومین و بزرگترین مشکلی است که سلامت آنها را تهدید میکند. از آنجا که هنوز هم بر چنین مسائلی برچسب مشکلات روحی- روانی میزنند، اغلب دانشآموزان و حتی بزرگسالان از درخواست کمک از دیگران رویگردانند، زیرا ممکن است بقیه آنها را افرادی ناتوان تلقی کنند. در هر محیطی، موقعیتهای زیادی هستند که موجب ایجاد و یا افزایش فشار عصبی فرد میشوند، نظیر حمایت نشدن از سوی بزرگترها و یا مسوولان آموزشگاهها، نبود مشاوره و ارتباطات، دخالتهای زیادی والدین در مسائل شخصی، اجتماعی و زندگی خانوادگی (چیزی مثل وارسی وسایل شخصی دانشآموزان)، حجم زیاد تکالیف یا بیش از اندازه کمبودن آنها، فشار بیش از حد ناشی از غیرواقعی بودن مهلت انجام تکالیف، انجام کارهایی که بسیار مشکل هستند و یا لزوم چندانی به انجام آنها نیست، نداشتن مهارت کافی در نحوه انجام کارهای محوله، شرایط نامطلوب تحصیل، داشتن رشتهای که متناسب با آن نباشیم، نداشتن امنیت و ترس از اطرافیان. گاهی اوقات دانشآموز در میان همکلاسان و سایر دوستان تحت فشارهای عصبی قرار میگیرد و ناگزیر به انزوا و یا رفتارهای غیرمعمول دیگر روی میآورد. راهکارهای زیر را به دانشآموزان و یا فرزندانتان بیاموزید تا با این مشکلات راحتتر کنار بیایند. این توصیه به درد خود شما هم خواهد خورد.
۱ ) با کسی که امین شما است، چه در خانه و چه در بیرون از آن، درباره آنچه که موجب فشار عصبی شما میشود، صحبت کنید.
۲ ) نتایج مشاوره یا حمایتهایی را که از شما میشود، به کار بندید.
۳ ) ساعات مقرری را به فعالیت بپردازید و از اوقات استراحت و روزهای تعطیل که حق شماست، استفاده کنید.
۴ ) اگر مشغلههای شما زیاد است، یک روز یا تعطیلات پایان هفته را به استراحت بپردازید.
۵) برای پرهیز از گرفتاریهای ساعات پر رفت و آمد یا برای اینکه اوقات بیشتری را با خانواده و فرزندان خود باشید، از ساعات مناسب برای این کارها استفاده کنید.
۶ ) با ورزش و رژیم غذایی مناسب، از خود مراقبت کنید.
۷ ) تکنیکهای آرامشبخش را به کار بندید.
روزنامه تهران امروز
برچسبها:
علل مدرسه گريزي بچهها در گفتگو با دکتر نسرين اميري فوقتخصص روانپزشکي کودک و نوجوان
فـرار از مـدرسـه
مشکلات رفتاري کودکان در سنين مدرسه، يکيدوتا نيست اما يکي از جديترين مشکلات آنها در اين سنين، مدرسهگريزي است. تعريف مدرسهگريزي يا فرار از مدرسه، اين است که کودک پس از ورود و گاهي پس از كمي ماندن در مدرسه، بدون هماهنگي با معلمان از آنجا خارج ميشود يا به قصد مدرسه رفتن از منزل بيرون ميرود ولي به مكانهاي ديگري غير از مدرسه ميرود...
به دانشآموزاني که به شکلهاي مختلف از مدرسه فرار ميکنند و با غيبتهاي غيرموجه و بدون اطلاع والدين و اولياي مدرسه به مکانهاي مورد نظر خود پناه ميبرند، مدرسهگريز ميگويند. علت گريزان بودن و فرار از مدرسه در اين دانشآموزان، انگيزه داشتن براي حضور در مکانهايي است که به نسبت مقتضيات سني آنها برايشان محرکهاي جذابتري ايجاد ميکنند. ملايمترين صورت اين عارضه، دروغگويي به والدين و معلمان است و اين مساله هنگامي رخ ميدهد که آنها به غيبت او پي ميبرند و اگر کودک تصميم بگيرد که به مدرسه بازگردد، امکان دارد يادداشتهاي جعلي از خانه به مدرسه ارايه دهد يا اينکه سعي کند با بيمار نشان دادن خود، غيبتش را بدون اطلاع والدينش موجه كند. در اين باره گفتوگويي داشتهايم با دكتر نسرين اميري، فوق تخصص روانپزشكي كودك و نوجوان و عضو هيات علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي.
سلامت: آيا ترس بعضي کودکان از مدرسه، طبيعي است؟
ترس از مدرسه يک پديده رواني – اجتماعي در زندگي کودکان است که به ويژه در ابتداي ورود به مدرسه نمود مييابد و به لحاظ آثار سوء بالقوهاي که در رفتار کودک دارد، از ديگر ترسهاي دوران کودکي مهمتر است. اما همه کودکاني که از رفتن به مدرسه اجتناب ميکنند، دچار ترس از مدرسه نيستند. بعضي از اين کودکان به اين دليل از رفتن به مدرسه گريزان هستند که فعاليتهاي ديگر، براي آنها تقويتکنندهتر است. آنها معمولا به عنوان فراري از مدرسه تلقي ميشوند. بنابراين بايد بين ترس و فرار از مدرسه تمايز قائل شد.
سلامت: چرا بعضي بچهها از مدرسه فرارياند؟
بهطور کلي، مدرسهگريزي در کودکان به 2 سيستم فضاي درون و فضاي بيرون مربوط ميشود. فضاي درون، همان فضاي مدرسه است که كودكان از آن محيط فراري هستند و نميخواهند در آنجا حضور داشته باشند. فضاي بيرون يعني جايي که کودکان ميخواهند در آنجا حضور داشته باشند. برخي کودکان براي پذيرش محيطهاي قانوني، چندان توانمند نيستند و با توجه به اينكه مدارس قوانين خاصي دارند، آنها نميتوانند قوانين مدرسه را بپذيرند. از سوي ديگر، اين آمادگي از طرف خانواده هم برايشان ايجاد نشده بنابراين وقتي در محيطي قانونمند قرار ميگيرند، تمايل زيادي به تحمل شرايط موجود در محيط ندارند و دوست دارند در محيطي حضور داشته باشند که آزادي بيشتري حس ميكنند. بنابراين به پدر و مادرها توصيه ميكنم قبل از اينکه کودکان وارد فضاي مدرسه شوند، شرايطي براي آنها فراهم کنند تا قانونمندي را ياد بگيرند.
سلامت: پس بيشتر كودكان مدرسهگريز، كودكاني هستند كه تحمل قوانين را ندارند؟
نه! گروهي ديگر از کودکان از بودن در فضاي بيرون واهمه دارند. به عبارت ديگر، فضاي بيرون مانند محيط خانه برايشان امنيت ايجاد نميکند و دوست دارند نزد مادرشان باشند. در چنين مواردي بايد در وهله اول، اضطراب اين كودكان رفع شود؛ چراكه كودك به دليل اضطرابي كه از بودن در محيط خارج از منزل دارد، دچار تنش و اضطراب ميشود و فقط در محيط خانه است كه احساس آرامش ميكند. ولي در برخي موارد نيز کودکاني هستند كه اگرچه فضاي بيرون را انتخاب ميکنند اما اين محيط شبيه فضاي خانهشان نيست. اين مساله بيشتر در دوران نوجواني اتفاق ميافتد که بچهها به سمت مشکلات رفتاري ميروند. اگر كودكان اين رفتار را داخل مدرسه داشته باشند، حتما با برخوردي از جانب مدير يا ناظم مواجه خواهند شد. در اين موارد، کودکان به تشکيل گروههاي خلافکار روي ميآورند و دنبال فضايي ثانوي هستند تا بتوانند کارهاي نامناسبي مانند مصرف مواد، پرداختن به مسايل جنسي يا امور ديگر داشته باشند. به همين علت، از محيط مدرسه فراري ميشوند تا در اين فضاي ثانويه قرار بگيرند. البته اين فضاها بايد تحت پوشش مديريت اجتماعي و نيروي انتظامي باشد تا حريم اين فضاها شکسته شود؛ چراكه کودکان براي انجام کارهاي خلاف در محلههاي خاصي که نظارت کمتري در آنها وجود دارد، گروههايي تشکيل ميدهند و حتي ممکن است با همديگر تصميم به خريدوفروش مواد، دزدي و... بگيرند.
سلامت: اين كودكان نياز به درمان دارند؟
بله؛گاهي اوقات كودكان بنا به دلايل بيمارگونهاي نميتوانند مدرسه را تحمل کنند. يکي از اين دلايل،تحريکپذيري و خشم بيش از حد يا بيشفعالي است. اين كودكان نميتوانند قوانين مدرسه را به دليل فعاليت بيش از حدشان رعايت کنند. در چنين مواردي اگر احساس کنيم کودک به دليل تحريکپذيري شديد و افسردگي شديد، حوصله تحمل اين محيطها را ندارد، حتما بايد مداخلات درماني صورت بگيرد. توصيه ميشود حتما پزشک، کودک را ببيند تا درمان لازم صورت بگيرد.
سلامت: آيا کمتواني ذهني هم ميتواند عاملي براي مدرسهگريزي بچهها محسوب شود؟
به طور طبيعي، کودکي که توانايي ذهني پاييني دارد، علاقهمندي خاصي به آموزش کلاسيک ندارد؛ چون توانايي يادگيرياش پايين است و اگر تحت فشار آموزشي قرار بگيرد، احساس خوشايندي نخواهد داشت و از سوي ديگر، به دليل تجربه شکستي که در اين محيط داشته، ممکن است به سمت مدرسهگريزي کشيده شود.
سلامت: سختگيري بيش از حد برخي از مدارس نميتواند عاملي براي مدرسهگريزي باشد؟
چرا؛ ولي اين حرف به آن معنا نيست که محيط مدرسه نبايد قانونمند باشد؛ بلکه توصيه ميشود قوانين حاکم بر مدرسه با انعطافپذيري، منش دوستانه و مهربانانهاي همراه باشد. فضاي مدرسهاي که معلمان، ناظمان يا مديرانش خيلي سختگير باشند يا قوانين عجيب و غريبي داشته باشد، غيرقابلتحمل ميشود و كودك حاضر است در هر محيطي به غير از آن حضور داشته باشد. در اين موارد، براي كودك مهم نيست که در چه محيطي قرار بگيرد. بهعنوان نمونه، برخي از آنها ممکن است از مدرسه فرار کنند و ساعتها زيرپله خانهشان باشند و در پايان زمان مدرسه به خانه برگردند؛ بدون اينكه خانوادهشان از اين مساله اطلاعي داشته باشد.
سلامت: براي پيشگيري از اين مساله، شما چه توصيهاي به مديران و گردانندگان مدارس داريد؟
در وهله اول بايد فضاي مدرسه فضايي لذتبخش باشد. البته لذتبخش بودن به معناي کنار گذاشتن قوانين نيست؛ بلكه به اين معناست که كودك در کارهاي مدرسه مشاركت داشته باشد. اگر مدرسه محيطي باشد که فقط کودک در آنجا حضور فيزيكي داشته باشد و به حرف بقيه گوش بدهد، طبيعتا تلاش و تمايلي براي رفتن به مدرسه نخواهد داشت اما اگر نقشي موثري در محيط مدرسه پيدا كند و حرف او در آن محيط شنيده شود، يا در کارهاي هنري، دکوراسيون مدرسه و ديگر برنامهريزيها شركت داده شود، اين مساله باعث ميشود كودك به فضاي مدرسه علاقهمند شود و به راحتي وقت خود را در آن محيط ميگذراند. آموزش مهارتهاي زندگي که جايش در مدارس خالي است نيز بايد در نظر گرفته شود. بهتر است به جاي تاکيد بر آموزشهاي کلاسيک، به پرورش کودکان در اين محيطها بپردازيم.
سلامت: ما بهعنوان خانواده، در حل اين مساله، چه نقشي ميتوانيم ايفا كنيم؟
قبل از ورود کودکان به چنين فضاهايي بايد آنها را قانونمند و براي محيط درون سازگار کنيد. به آنها كمك كنيد تا ياد بگيرند آزاديشان معنا دارد همانطور که آزادي براي ديگران نيز معنا ميگيرد. در برخي از مواردي كه والدين تكفرزند دارند، به دليل توجه بيش از حدي كه نسبت به كودكشان دارند، باعث ميشوند كه او پرتوقع شود و هنگامي كه اين کودک وارد محيط مدرسه و... ميشود، نميتواند حضور ديگري را تحمل کند. بنابراين بهتر است والدين، مرزها را براي كودكان مشخص کنند. به خانوادهها توصيه ميشود از فضاي مدرسه کمک بگيرند تا کودکانشان بزرگتر و قانونمندتر شوند. بهعلاوه، بايد به کودکان اجازه بدهيم روابط اجتماعي و مهارتهاي زندگي را در اين محيط ياد بگيرند و توسعه دهند. پدران و مادران بايد با مدرسه هماهنگ و سازگار باشند و اگر ايرادي از جانب مدرسه و اوليا ديده شود، حتما بايد آن را با يکديگر در ميان گذارند؛ چراكه در واقع، مدرسه اولين محيط اجتماعي است که کودکان در آن قرار ميگيرند و ياد ميگيرند که قانونمند باشند.
برچسبها: