بعضی از کودکان صبح که از خواب بیدار می‌شوند، می‌گویند که به مدرسه نمی‌رویم و تعداد دیگری از آنها تمارض به دل‌درد و سردرد می‌کنند که حال آنها خوب نیست. مهم نیست فرزند شما چگونه حالت اضطراب و نارضایتی خود را نشان می‌دهد، بلکه آنچه اهمیت دارد این است که شما با دلداری دادن، اعتماد به نفس او را تقویت کنید؛ اما گاهی اوقات باید علائم فیزیکی را که باعث نشانه‌های بیماری فرزندان شما می‌شود نادیده بگیرید و بهترین راه اصرار به اصل موضوع است که او باید به مدرسه برود. به‌نظر یکی از کارشناسان در این مواقع بهتر است بگوئید: ”عزیزم تو یک درجه هم تب نداری و چشمان تو سرحال و شاداب است. مامان و بابا امروز کارهای مهمی دارند که باید انجام دهند. پس بهتر است به مدرسه بروی تا ما هم به کارهای خود برسیم.“ 
با وجود این، اگر به فرزند خود به‌دلیل اینکه واقعاً بیمار است، اجازهٔ مدرسه رفتن را ندادید، او را مطمئن سازید که روز خوبی در خانه نخواهد داشت. او را در رختخوابش بخوابانید و در ساعات بعدی روز هم، حتی اگر گفت حالش بهتر است، اجازهٔ بازی ندهید. 
دلایل اضطراب کودکان هنگام رفتن به مدرسه 
دلایل متعددی وجود دارد که چرا کودکان ۶-۵ ساله از رفتن به مدرسه می‌گریزند، مهمترین و معمول‌ترین نارضایتی آنها عبارتند از: 
”من می‌خواهم فقط در خانه بمانم!“ بعضی کودکان در این سن به زمان بیشتری برای سازگار کردن خود با قوانین و محیط‌های جدید نیاز دارند. بازگشائی مدارس پس از تعطیلات تابستانی، به دنیا آمدن خواهر یا برادر، بیماری و یا مرگ یکی از اقوام می‌تواند باعث اضطراب و دلشورهٔ کودک شود، حتی بچه‌ای که قبلاً این‌طور نبوده، ممکن است دچار این اضطراب‌ها شود. 
راه‌حل 
با فرزند خود دربارهٔ آنچه که در روزهای مدرسه انجام می‌داده صحبت کرده و روی نکات مثبت و جالب توجه تأکید بیشتری کنید. ساعات روز او را طوری برنامه‌ریزی کنید تا احساس رضایت بیشتری کند. استفاده از وسایل کوچک و جالبی که به‌طور چشمگیری باعث کاهش اضطراب و تقویت اعتماد به نفس او می‌شود بسیار مؤثر است. از قبیل گذاشتن یادداشت‌هائی در ظرف غذای او، حیوان کوچک عروسکی یا یک‌سری عکس‌های خود او. 
”از مدرسه می‌ترسم!“ بعضی از کودکان ۶ ساله به‌طور عجیبی از مدرسه می‌ترسند و به مادر خود می‌گویند: ”من به مدرسه نمی‌روم و در خانه می‌مانم“ ترس این کودکان ممکن است دلایل متعددی داشته باشد از جمله ترس از سوار شدن سرویس، دعوا کردن با دوست خود، توبیخ شدن توسط معلم، قادر نبودن به بستن بندهای کتانی (کفش) یا مسخره کردن او به خاطر عینکش. 

راه حل 
با معلم او صحبت کنید و شیوه‌ٔ جدیدی را برای حل مشکل کودک خود پیدا کنید. به‌عنوان مثال اگر او را مسخره می‌کنند، به معلم او بگوئید تا با بچه‌های دیگر صحبت کند. اگر از سرویس مدرسه می‌ترسد با رانندهٔ سرویس تماس بگیرید و از او بخواهید که فرزند شما را با اسم دا کرده و به او خوشامد گوید و اجازه دهد که ردیف جلو بنشیند. ”من مثل کودکان دیگر باهوش نیستم.“ هنگامی که کودکان برای سلامت جسمانی و عقلانی به مراکز سنجش سلامت مراجعه می‌کنند، اضطراب آنها به‌طور فزاینده‌ای زیاد می‌شود. در این مراکز کودکان ۵۰۶ ساله‌ای هستند که احساس بدی دربارهٔ موفقیت خود در مقایسه با دیگر همکلاسی‌های خود دارند. 
راه‌حل 
اگر فکر می‌کنید که فرزند شما به کمک بیشتری نیاز دارد، به معلم او بگوئید به او توجه و کمک بیشتری کند یا یک معلم خصوصی برای او بگیرید. به‌جای اینکه سعی کنید خودتان معلم کودک خود شوید همانند یک راهنمای خوب عمل کرده و به آن کاری که فرزند شما خوب انجام می‌دهد، تکیه کنید. او را مطمئن سازید که در صورت اشتباه انجام دادن کاری هیچ مسئله‌ای پیش نمی‌آید و تنها انتظاری که از او دارید این است که سعی کند بهترین باشد. 

علت نرفتن به مدرسه را دریابید 
کشف کنید چه عاملی در مدرسه آن‌قدر کودک شما را آزار می‌دهد که از رفتن به آنجا خودداری می‌کند. با کودک صحبت و او را تشویق کنید تا تمام خبرها و اتفاقاتی را که باعث می‌شوند او به مدرسه نرود برای شما بگوید، این روش را هم بیازمائید. از کودک بخواهید فهرستی از آنچه در مدرسه مورد علاقهٔ او است و آنچه را که دوست ندارد با ذکر دلیل برای شما بگوید. ببنید آیا نشانه‌هائی از اینکه کودک از مدرسه رفتن نمی‌ترسد ولی از ترک خانه واهمه دارد می‌بینید یا خیر؟ ممکن است شما نتوانید به حل و رفع مشکل بپردازید، ولی می‌توانید به کودک کمک کنید با احساسات خود کنار بیاید. با نشان دادن علاقهٔ خود و درک مسائل او به او اطمینان خاطر بدهید، با دوستان و برادر و خواهرهای کودک صحبت کنید. شما اغلب می‌توانید با پرسش، از احساسات او آگاه شوید. گاهی برادر یا خواهر بزرگتر می‌تواند اطلاعات مفیدی به شما بدهد یا شما را در حل و رفع مسئله یاری کند. با معلم کودک خود صحبت کنید. مشکل را با او در میان بگذارید. سرآغاز این رفتار چه آموزشی و چه احساسی باشد، معلم باید از قضیه اطلاع داشته باشد و حتی ممکن است بتواند در حلّ و رفع آن مشکل کمک بزرگی برای شما باشد. 

کودک را به مدرسه و محیط آن علاقه‌مند کنید 
این راه‌ها را برای تشویق کودک به‌منظور به مدرسه رفتن بیازمائید. با نظری مساعد دربارهٔ مدرسه صحبت کنید. روزهائی را که قرار است اتفاق خاصی در مدرسه بیفتد یا برنامهٔ خاصی در مدرسه وجود دارد در تقویم علامت بگذارید، مثلاً به کودک بگوئید: ”این هفته قرار است تمام بچه‌های کلاس شما را برای بازدید از یک ایستگاه آتش‌نشانی ببرند. فکر می‌کنی چه چیزهای تازه‌ای ببینی؟ یادت باشد همه چیز را برای من تعریف کنی.“ 

با دقت کافی وارد عمل شوید 
اگر دلیل خاصی برای دوست نداشتن یا احساس ناراحتی فرزند خود نسبت به مدرسه وجود ندارد لازم است که شما کمی هوشیارتر و تیزبین‌تر باشید. دربارهٔ هر کدام از روزهای مدرسهٔ او با او صحبت کنید و عکس‌العمل او را ببینید. اگر در کشف (یافتن) آنچه که باعث نارضایتی او می‌شود به شما کمک کرد، شما نیز در حل این مشکل به او یاری دهید تا به اختیار خود بتواند به خودش کمک کند. همچنین با معلم او دربارۀ روش‌هائی که ممکن است نظر او را نسبت به مدرسه عوض کند، صحبت کنید. در حقیقت با کار گروهی می‌توان، نگرانی کودکان را دربارهٔ مدرسه کم کرد از جمله تشویق‌های معلم، داوطلب شدن دانش‌آموزان، زنگ تفریح برای استراحت و حتی اختصاص دادن ساعتی در هر هفته برای صحبت کردن مدیر مدرسه با شاگردان. بنابراین با استفاده از این روش‌ها کودکان ۶-۵ ساله دیگر احساس نگرانی و اضطراب برای مدرسه رفتن ندارند و روز به روز احساس راحتی و رضایت بیشتری خواهند کرد.
 

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:25 | نویسنده : zahra adeli |
آيا تا به حال فكر كرده‌ايد كه چرا بچه‌ها مدرسه را دوست ندارند و براي تعطيل شدن آن لحظه شماري مي‌كنند؟ 
يا چرا موقعي كه روي نيمكت‌ها و صندلي مدارس مي‌نشينند احساس عذاب و درد و رنج مي‌كنند؟ گويا تقويم مورد تاييد بچه‌ها با بزرگسالان بسيار متفاوت است. بچه‌ها عاشق رنگ قرمز تقويم‌ها و به‌دنبال افزايش روزهاي تعطيل هستند. آنها در زمستان هر روز به آسمان خيره مي‌شوند تا شايد برف زمين را سپيدپوش كرده و به روياهاي آنها رنگ واقعيت ببخشد و در فصل بهار با ياد روزهاي گرم تابستان روز و شب را سپري مي‌كنند.

بسياري از ما روز اولي را كه قدم به مدرسه گذاشتيم به‌ياد داريم، روزي كه براي بسياري از كودكان، رنگ غم و اندوه دوري از خانواده‌ها را داشته است، بچه‌ها در حالي كه پدر و مادرهايشان جلوي در مدرسه ايستاده بودند، به همديگر دست تكان مي‌دادند و با نگاهي تلخ از هم جدا مي‌شدند. حال اگرچه اين درد و رنج مربوط به ورود به مدرسه تا حدي مي‌تواند طبيعي باشد اما آنچه مسئله تلقي مي‌شود اين است كه بسياري از كودكان و نوجوانان حتي تا سال‌هاي پاياني دوره متوسطه تغييري در روحيه و احساسشان نسبت به مدرسه پديد نيامده و جايي در دلشان براي درس و مدرسه و كتاب باز نمي‌شود.

يك معلم كه حدود 20 سال سابقه تدريس دارد مي‌گويد: هرگز حاضر نيستم، جايم را با دانش‌آموزان عوض كنم. دوران مدرسه براي من به مانند يك كابوس مي‌ماند؛ كابوسي كه هر وقت در خواب مي‌بينم دچار سردرد و ناراحتي، غم و اندوه مي‌شوم. دانش‌آموزان بعد از پايان دوران متوسطه به سرعت از فضاي مدرسه دور مي‌شوند و روزهاي كودكي و نوجواني‌شان را با شتاب هر چه تمام‌تر به دست فراموشي مي‌سپارند.

مدرسه براي بسياري از كودكان تداعي‌كننده روزهاي سخت و بي‌روح و يك فضاي دلسرد‌كننده و پر از استرس و هيجانات روحي نامناسب است. اما واقعا اين يك سؤال اساسي است كه چرا بچه‌ها مدرسه را دوست ندارند؟ آيا چون فضاي آموزشي آن فضاي مناسب و بهينه براي پرورش استعدادهاي آنها نيست يا اينكه در ارتباط ميان معلم‌ها و دانش‌آموزان مشكلاتي وجود دارد؟ 

معلم‌ها معترضانه مي‌گويند: بچه‌ها نسبت به گذشته تنبل‌تر و تن پرورتر شده‌اند و درست درس نمي‌خوانند و به حرف‌هاي ما گوش نمي‌دهند و دانش‌آموزان پاسخ مي‌دهند: مدرسه مكان كسل‌كننده و بي‌روحي است كه ما در آنجا احساس شادابي و سرزندگي نمي‌كنيم. به‌نظر مي‌رسد لازم است كه به اين سؤال با تامل و ژرف نگري بيشتري پاسخ دهيم.

تناقض در جامعه پذيري‌ بچه‌ها 

با رسيدن به سن 7 سالگي به دنياي جديدي به نام مدرسه وارد مي‌شوند. مدرسه اولين قدم و مرحله‌ پيوند كودك با جامعه است كه نقش اساسي در تكوين روند اجتماعي شدن (socialization) آنها دارد. كودك با ورود به مدرسه، حوزه ارتباطي جديدي را تجربه مي‌كند كه با دنياي خانواده‌اي كه در آن به دنيا آمده و سال‌هاي اوليه زندگي خود را در آن گذرانده بسيار متفاوت است.

روان‌شناسان اجتماعي معتقدند: با توجه به اينكه آموزش‌هاي دوران كودكي عموما ‌آموزش‌هاي نرم و منعطفي است در برابر آموزش‌هاي مدرسه‌اي كه غالبا آموزش‌هاي سخت و غيرقابل انعطاف است، دچار چالش و مشكل مي‌شود. كودكان در مدارس مجبورند بيشتر به گفته‌هاي معلم‌ها گوش داده و از گفته‌هاي آنها اطاعت كنند، در حالي كه كودكان امروز در خانه‌ها با توجه به گسترش فرهنگ فرزندسالاري كمتر در قالب‌هاي اطاعت‌پذيري و فرهنگ تابعيت هويت مي‌پذيرند. بنابراين شايد اولين عامل اساسي عدم‌علاقه دانش‌آموزان به مدرسه ريشه در تعارض ميان اين دو مدل متفاوت اجتماعي شدن آنها داشته باشد.

در كشورهايي كه شيوه‌هاي آموزش دستوري وجود دارد يعني معلم در كلاس درس نقش عمده و اساسي ايفا مي‌كند و همه چيز در قالب تكاليف درسي از طريق معلم‌ها به بچه‌ها منتقل مي‌شود، طبيعتا در روحيه دانش‌آموز احساس سرخوردگي و عدم‌علاقه را ايجاد مي‌كند. به‌طور كلي اين يك خاصيت و ويژگي اساسي روحي هر فرد است كه هر كنش يا عملي كه علايق و عواطف او را تحت‌تأثير قرار دهد با آن به مقابله و عكس العمل برمي‌خيزد، اما چون ترويج روحيه لطافت و مهرورزي، ‌تجربه‌اي است كه نياز به دروني شدن در فرهنگ آموزش يك كشور دارد، بنابراين به صرف آموزش معلمان و يادآوري اين نكته كه مهر و عطوفت را آنها بايد در رفتار و كنش‌هاي خود با دانش‌آموزان سرلوحه خود قرار دهند، نمي‌توان نظام آموزشي را از حالت سخت خارج ساخته و به حالت نرم مبدل كرد. 

زنگ مدرسه، زنگ شادي‌

هنوز هم وقتي صداي زنگ مدرسه به صدا درمي‌آيد، اين شور و هيجان و شادي است كه در ميان بچه‌ها تكثير مي‌شود. شايد همواره با اين سؤال مواجه شده باشيد كه چرا وقتي صداي زنگ مدرسه به صدا در مي‌آيد و پايان ساعت درس و كلاس اعلام مي‌شود، بچه‌ها با جيغ زدن و فرياد كلاس‌ها را ترك مي‌كنند. اخيرا براي پاسخگويي به اين سؤال تحقيقاتي انجام گرفت كه اشاره به آن جالب توجه است. در اين آزمايش كه روي 10 مدرسه در شهر تهران انجام گرفت، ‌نتايج به دست آمده نشان داد كه بچه‌ها از فضاي نهاد مدرسه بسيار فاصله گرفته‌اند و يك شكاف بين نهاد آموزش و دانش‌آموزان ايجاد شده است.

روند اين تحقيق به اين صورت دنبال شد كه صداي جيغ زدن بچه‌ها بعد از پايان ساعات درس و نواخته شدن زنگ خروج روي چند CD ضبط شد و مورد تجزيه و تحليل روانشناختي قرار گرفت. در نهايت نتايج نشان داد كه جيغ و فرياد بچه‌ها سه موضوع اصلي را اعلام مي‌كند. 

بچه‌ها مي‌گويند:
الف)ما را رها كنيد، ما رهايي را دوست داريم.
ب) ما عاشق طبيعت، كيهان و هستي هستيم و هر چيزي كه بين ما و طبيعت فاصله بيندازد ما آن را نمي‌پذيريم.
پ) ما نسبت به آموزش در مدارس انتقاد داريم.

تجربه نشان داده كه هر وقت روحيه و احساس دروني دانش‌آموزان را در اولويت توجه‌هاي خود قرار ندهيم و به صداي آنها گوش نكنيم آنها از ما فاصله گرفته و ممكن است در تعامل و برخورد با ما عكس العمل نشان دهند. اين موضوع نيز مي‌تواند تا حدي به اين اصل مرتبط شود كه بچه‌ها ‌در دوره كودكي به ويژگي‌هاي دروني شخصيتي‌شان توجه بيشتري شده و اين موضوع در نظام آموزش به فراموشي سپرده مي‌شود.

احساس تعلق به مدرسه

در ژاپن توجه به احساس تعلق به مكاني به نام مدرسه زياد است. يك معلم ژاپني مي‌گويد: دانش‌آموزان براي يادگيري به مدرسه نمي‌آيند. آنها براي ديدار با دوستانشان به مدرسه مي‌آيند، بنابراين من بيشترين تلاش خود را براي كمك به دانش‌آموزان در پيدا كردن دوست صرف مي‌كنم. وقتي دانش‌آموزي در يادگيري كند است تلاش مي‌كنم كه او با گروه‌هاي مختلفي از دانش‌آموزان ارتباط دوستانه برقرار كند و از آن لذت ببرد. 

بنابراين اگر احساس لذت از محيط را يك اصل اساسي آ‌موزش تلقي كنيم و توجه خود را معطوف به اين ويژگي مهم روحي دانش‌آموزان كنيم، مي‌توان اميدوار بود كه بچه‌ها به مدرسه علاقه بيشتري پيدا كنند. بچه‌ها به مدرسه مي‌آيند تا با دوستان جديدي آشنا شده و روح همدلي و همراهي با آنها را پيدا كنند. ما نبايد فرصت تجربه پذيري عاطفي كودكان را با روش‌هاي سخت و غيرمنعطف و اولويت بخشي به آموزش‌هاي غيرمانوس، تخريب كنيم. بچه‌ها بايد از لحظه‌اي كه وارد مدرسه مي‌شوند، احساس صميميت و شور و شوق را نسبت به محيط آموزش داشته باشند. هدف اصلي آموزش و پرورش، ‌ايجاد درك مناسب فرد از خود، توجه به رشد روحي و عاطفي و رشد انسان‌هايي همنوا با جامعه عشق محور است. 

در سال‌هاي اخير نتايج تحقيقات حاكي از اين است كه بچه‌ها در محيط بيرون از مدرسه بهتر مي‌توانند نكات و مسائل آموزشي را فرا بگيرند. بر همين اساس در ژاپن و آلمان بچه‌ها را به دلايل و بهانه‌هاي گوناگون به طبيعت برده و يا در مسافرت‌هاي دسته جمعي به گسترش روحيه عشق ورزي و نزديكي ميان معلم‌ها و دانش‌آموزان كمك مي‌كنند. 

بچه‌ها بايد از روزمرگي‌ها رها شوند تا بتوانند حرف‌ها و ايده‌هاي نو داشته باشند. در فضاي باز و ايجاد بستر مناسب گفتماني ميان معلم با دانش‌آموز و دانش‌آموز با همكلاسي‌ها، نيازها، روياها و آرزوهاي كودكان به بيرون تجلي يافته و عرصه‌اي براي ساختن شهرونداني متفاوت پديد مي‌آيد.

از ياد نبريم كه همچنان نظام آموزشي و معلم و اولياي مدرسه نمي‌توانند به عقده‌ها، سرخوردگي‌ها و ناكامي‌هاي شخصيتي دانش آموزان پاسخ مناسبي دهند. در چنين فضايي بچه‌ها، مدرسه را در قلب و روحشان دوست نخواهند داشت و به آن دل نمي‌دهند. فراموش نكنيم كه ارتباطات گسترده از هر برنامه آموزشي مهم‌تر است.
 دكترمهرداد ناظري:

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:23 | نویسنده : zahra adeli |
براساس مطالعات انجام شده؛ 
استرس در دانش آموزان ابتدايي، خطر ابتلاي آنها را به سرماخوردگي افزايش مي‌دهد


براساس مطالعات انجام شده؛ سطح هورمون كورتيزول در كودكاني كه براي بار اول پا به مدرسه مي‌گذارند، بيشتر از ساير مواقع ترشح مي‌شود. 

به گزارش سرويس «بهداشت و درمان» ايسنا، محققان دريافته‌اند كه سطح هورمون كورتيزول در هفته اول مدارس در دانش آموزان افزايش مي‌يابد و در دوران پاياني ترم تحصيلي سطح اين هورمون به حد نرمال مي‌رسد. 

براساس اين گزارش، استرس ناشي از ورود به مدرسه در دانش آموزان باعث افزايش ترشح هورمون كورتيزول مي‌شود. 

همچنين محققان براين باورند كه والدين نقش موثري در افزايش ميزان استرس در ميان دانش‌آموزان خواهند داشت. 

تحقيقات همچنين نشان مي‌دهد، كودكاني كه سطح ترشح هورمون كورتيزول در آنان افزايش مي‌يابد، بيش از ساير كودكان دچار سرماخوردگي و بيماري شده و روزهاي غيبت آنان از مدرسه بيشتر است. 

بنابراين گزارش، والدين بايد آرامش را براي فرزندان خود فراهم كنند.
 

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:22 | نویسنده : zahra adeli |
شناخت حالات رواني و شخصيتي كودك از جمله نكاتي است كه والدين بايد به آن توجه خاص داشته باشند. در مرحله ورود به دبستان ترس از بيماري، مردن، پيشامدهاي احتمالي يا مسخره شدن به تدريج شكل مي گيرند

ترس يك نوع عكس العمل طبيعي است كه در شرايط گوناگون از افراد بروز مي كند، ترس گاهي لازم ومفيد است و باعث مي شود كه افراد در برخورد با مشكلات احتياط بيشتري داشته باشند اما گاهي اوقات افراد دچار ترسي مي شوند كه اشيا يا عامل ترس خود به خودي و در حالت عادي و معمول ترس آورنيستند و ايجاد ناراحتي نمي كنند ولي افراد نسبت به آن يك حالت هيجاني يا ترس از خود نشان مي دهند مثلاً ترس از بلندي يا ترس از تاريكي و … كه به اين نوع ترسها، ترسهاي مرضي مي گويند در اين نوع ترسها افراد نسبت به بي خطر بودن ذاتي اشيا آگاهي كامل دارند به عبارتي نسبت به بي خطر بودن آن واقف هستند و همچنين به بيمارگونه بودن ترس خودآگاه هستند اما قدرت مقابله و تسلط بر آن را ندارند.
ترس دلايل مختلفي دارد: عامل تقليد، تنبيه، تجربه هاي ناگوار و … در تقليد وقتي اعضاي خانواده كودك نسبت به پديده يي از خود هيجان ترس نشان دهند مثل ترس مادر از رعد و برق يا حيوانات و يا ترس ناشي از تجربه هاي ناگوار مثل رفتن كودك به نزد دندانپزشك، بيمارستان يا آمپول زدن و ترس ناشي از تنبيه كه بعضي از والدين براي تغيير رفتار در كودك خود آنان را در اتاقهاي تاريك حبس مي كنند يا اگر شب به موقع نخوابد ممكن است دزد بيايد و او را ببرد و …
شناخت حالات رواني و شخصيتي كودك از جمله نكاتي است كه والدين بايد به آن توجه خاص داشته باشند. در مرحله ورود به دبستان ترس از بيماري، مردن، پيشامدهاي احتمالي يا مسخره شدن به تدريج شكل مي گيرند و يا در دوره دبستان اينگونه ترسها با گذشت زمان افزايش پيدا مي كند، در دوره دبستان تفاوت ميان ترسهاي دختران و پسران آشكار تر مي شود مثلاً در دوره دبستان دختران از حشرات مي ترسند و پسران از جانوران وحشي و دختران از تصور بيماري، شب و تاريكي دچار ترس مي شوند ولي پسران از كارهاي مدرسه مي ترسند.
ترس از مدرسه يا School fobia يكي از ترسهاي خاص و تقريباً شايع دوران كودكي است بسياري از روانشناسان براين باورند كه ترس از مدرسه اصطلاح مناسبي نبوده و بهتر است از اصطلاح امتناع از رفتن به مدرسه استفاده شود زيرا كودك از مدرسه نمي ترسد بلكه از رفتن به مدرسه امتناع مي ورزد و والدين نيز نسبت به نرفتن كودك به مدرسه اطلاع دارند.
تفاوت ترس از مدرسه با فرار از مدرسه همانطوري كه بيان گرديد درترس از مدرسه والدين از نرفتن كودك خود به مدرسه اطلاع دارند ولي در فرار از مدرسه والدين از فرار فرزند خود از مدرسه اطلاع ندارند درواقع كودك تحت عنوان رفتن به مدرسه از مدرسه فرار مي كند. در اين گونه كودكان نشانه هاي اضطراب، عدم تعادل رواني يا رفتارهاي سايكوپات بيشتر مشاهده مي شود، در فرار از مدرسه كودكان نمي توانند خود را با مقررات مدرسه يا قوانين اجتماعي هماهنگ نمايند، اين افراد بعد از فرار از مدرسه دست به رفتارهاي نادرست اجتماعي مي زنند، سبب آزار و اذيت خانواده ها درخيابانها مي شوند، زمانهاي زيادي را در پارك يا خيابانها پرسه مي زنند اين افراد غالباً از خانواده نيز فرار مي كنند نشانه هاي عاطفي و محبت در خانواده آنها كمتر ديده مي شود، اختلافات درون خانوادگي، جدايي، اعتياد خانواده، عدم درك والدين… از جمله عوامل فراراينگونه كودكان است.
دلايل امتناع كودك از رفتن به مدرسه
عمده ترين دليل مي تواند جدايي كودك از مادر باشد كودك در اين موارد احساس مي كند كه اگر در منزل حضور نداشته باشد براي مادر اتفاقي خواهد افتاد و سبب نگراني و دلواپسي كودك مي شود. بسياري از كودكاني كه دچار اين مشكل هستند وقتي در مدرسه حضور دارند با بروز نشانه هاي اضطراب، دلواپسي و گريه و … ابراز مي نمايند كه مادرم در منزل تنها هستند و يا موقع خداحافظي و جدايي در نزديك مدرسه و يا خداحافظي در منزل براي رفتن به مدرسه، مادر را به سفارش و مواظبت از خود (مادر) گوشزد مي نمايند.
اين اضطراب جدايي مي تواند ازو ابستگي كودك نيز نشأت بگيرد، مادراني كه در طول دوران رشد كودك خود، بيش از هميشه مواظب فرزندشان بودند و كودك خود را در شرايط و موقعيت هاي مختلف حمايت مي كنند و به عبارتي نگران و دلواپس فرزندشان هستند، خواسته يا ندانسته يك نوع وابستگي شديد بين كودك و والدين مخصوصاً مادر ايجاد مي نمايند.
دليل دوم را مي توان در محيط خارجي يعني مدرسه دانست، مدرسه شرايطي را براي كودك فراهم مي كند كه دو قدرت سازگاني و تطابق با محيط مدرسه را ندارد، شرايطي كه معلم كلاس براي او ايجاد مي كند، توجه يا بي توجهي بيش از اندازه معلم به كودك و يا او را با اسم خاصي صداكردن مي تواند سازگاري او را با محيط و دنياي جديد مدرسه بگيرد. از سوي ديگر رفتار ديگر دانش آموزان كه بطور مثال كودك را به اسم خاصي در مدرسه صدا كند فرضاً غاز صدا كند چون ممكن است گردن دانش آموز دراز باشد و يا او را اردك صدا كند چون بيني اش شبيه اردك است و …
اين عوامل محيطي مي تواند كودك را از مدرسه دور كند.
دليل ديگر ناشي از مشكلات جسماني مثل ضعف شنوايي در دانش آموز است كه با تشخيص تفاوت بين خود و ديگران احساس ضعف و كمبود مي نمايد.
دليل ديگر زماني است كه اختلافات درون خانواده زياد شده و كودك احساس مي كند كه اگر به مدرسه برود احتمال دارد مادر منزل را ترك كند و هرگز به منزل برنگردد بنابراين براي دستيابي به آرامش خود سعي مي كند از رفتن به مدرسه امتناع كند.
بيماري مادر از جمله موارد ديگر است كه كودك احساس مي كند با رفتن به مدرسه ممكن است براي مادر اتفاقي بيفتد و او را دست بدهد.
بنابراين آنچه مي توان نتيجه گرفت اين است؛ عليرغم اينكه امتناع كودك از رفتن به مدرسه در بسياري از موارد به درون و شرايط خانواده علي الخصوص به مادر بستگي دارد، شرايط محيطي مثل مدرسه، همكلاسي ها و مشكلات جسماني را نمي توان ناديده گرفت، اين عامل امتناع كودك از رفتن به مدرسه را تكميل مي نمايد.
* نشانه ها و علايم باليني
۱ـ قرمزي چشم ها و گريه، استفراغ و حالت تهوع، رنگ پريدگي صورت و چهره، اسهال، تكرر ادرار، سردرد، سرگيجه، كرختي و بي تفاوتي نسبت به محيط مدرسه، درس و همكلاسي ها، ورزش و …
* درمان پيشنهادي
۱ـ پيش از همه والدين بايد به تدريج و آرام ارام شرايط نامناسب داخل منزل را تغيير دهند.
۲ـ از نصيحت كردن كودك توسط والدين يا اطرافيان خودداري نمايند.
۳ـ كودكاني كه در روزهاي اول كلاس اول دبستان مشكل دارند با نظر مسؤولين مدرسه مادر مي تواند در محيط مدرسه حتي در محيط كلاس حضور داشته باشد، البته بايد به گونه يي عمل شود كه مادر كم كم حضور خود را در مدرسه كم نمايد وگرنه ترس و اضطراب كودك تقويت خواهد شد.
۴ـ عدم اصرار و پافشاري والدين براي رفتن كودك به مدرسه
۵ـ عدم مقايسه با ساير دانش آموزان، مثلاً ببين فلاني خودش سر كلاس مي رود، تو هم برو… اين گونه جملات باعث مي شود كه كودك احساس ضعف و ناتواني بيشتري در خود نمايد.
۶ـ اگر كودك در كلاسهاي بالاتر از اول دبستان قراردارد و دچار اضطراب جدايي است، سعي كنيم با كودك قراردادي ببنديم طوري كه تا آنجا كه مي تواند در مدرسه حضور داشته باشد و هروقت احساس دلشوره و اضطراب داشت مدرسه را ترك نمايد و توجه داشته باشيم كه مسؤولان مدرسه بايد تلاش كنند كه رفته رفته از طريق ترغيب و تشويق كودك، زمان ساعات ماندن در مدرسه را افزايش دهند، مثلاً روز اول نيم ساعت، روز دوم چهل دقيقه و … طوري كه كودك احساس اضطراب نكند و ماندن در مدت زمان بيشتري را به او پيشنهاد مي كنيم. تا به مرور بتواند از طريق حساسيت زدايي منظم مشكل خود را حل كند.
۷ـ مدرسه سعي كند شرايط كودك را درك نمايد، كودك قبلاً در زندگي پر از هيجان و بازي و نشاط به سر مي برده است و حال نشستن در كلاس درس و سكوت و نظم و انضباط دقيق قابل توجيه نيست، بايد شرايط بهتري را براي كودك فراهم كرد.
۸ـ پس از پايان مدرسه اجازه بازي و ورزش با دوستان به كودك داده شود.
۹ـ نظارت دقيق مسؤولان مدرسه در كنترل رفتار دانش آموزان، دانش آموزاني كه سعي مي كنند به همكلاسي هاي خود زور بگويند و يا مسخره كنند و … اين عوامل سبب مي شود كه دانش آموز از مدرسه دوري كند.
۱۰ـ آموزش صحيح والدين به كودك دربرخورد صحيح با ديگر دانش آموزان چه در برقراري ارتباط و دوستيابي و چه در مواجهه با مشكلات.
دكتر پرويز رزاقي ـ روانشناس و مدرس دانشگاه
 

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:22 | نویسنده : zahra adeli |
آغاز حضور در مدرسه نقطه عطف مهمي در زندگي هر کودک و والدين اوست. مدرسه جايي است که کودک را از خانه و والدين دور مي‌کند و محلي است که هر کودکي برخي از بزرگ‌ترين چالش‌ها، موفقيت‌ها و شکست‌هايش را به همراه احساس اضطراب يا خجالت تجربه خواهد کرد. از آنجا که مدرسه مکاني خارج از کنترل والدين است، علاوه بر کودک، براي پدر و مادر او هم مکاني استرس‌زا است.
در مدرسه کودک با دنيا آشنا مي‌شود و مهارت تعامل اجتماعي و برقراري ارتباط با ديگران را خارج از محدوده خانه و خانواده‌اش کسب مي‌کند. او همچنين به وجود خودش، توانايي‌ها، ضعف‌ها و علايق‌ خود آگاهي بيشتري پيدا مي‌کند و به تدريج جايگاهي در اجتماع براي خود مي‌يابد. کارها و روابطي را تجربه مي‌کند که تجربه آنها در خانه امکان‌پذير نبوده است. او به اجبار از والدين جدا شده، با چالش‌هاي اجتماعي و تحصيلي روبه‌رو مي‌شود و برقراري دوستي را تجربه مي‌کند. شروع مدرسه هم لذت‌بخش و هم استرس‌زا است. 
تجربه شروع مدرسه براي يک کودک تا حدي به آمادگي و احساسات والدين بستگي دارد. در چنين شرايطي اگر والدين هم احساساتي مانند خجالت، ترس يا اضطراب درباره فرستادن فرزندشان به مدرسه داشته باشند و اين احساس را به کودک منتقل کنند، سبب افزايش نگراني و ترديد در کودک خواهند شد.
والدين چه مي‌توانند بکنند؟
• علاقه‌مندي نشان دهند و تشويق کننده و حمايت گرانه برخورد کنند.
• درباره ‌آنچه در مدرسه در انتظار کودک است و مانند قصه‌هاي کتاب، زنگ تفريح، برنامه هفتگي، هم‌کلاسي‌ها و معلم، با او صحبت کنند.
• پيش از شروع مدرسه با کودک در مدرسه حاضر شوند و او را با محيط آشنا کنند. محل کلاس، دفتر، مدرسه، دستشويي، آب‌خوري و امثال آن را به کودک نشان دهند و در صورت امکان کودک را به آموزگارش معرفي کنند.
• به کودک نشان دهند که طبيعي است که درباره دور شدن از خانه و والدين قدري نگران باشد. مي‌توانند به کودک پيشنهاد کنند که عکسي خانوادگي يا شيئي مربوط به خانواده را همراه داشته باشد.
• رفتن به مدرسه با يک دوست و هم‌بازي آشنا به صورت همراهي يا در سرويس مدرسه، يا يافتن يک دوست در ميان هم‌شاگردي‌ها نگراني درباره تنها ماندن در مدرسه را کاهش مي‌دهد.
• آماده شدن براي مدرسه را براي کودک تسهيل کنند. براي مثال، دفتر و کتاب و لباس‌هاي مورد نياز را شب قبل آماده کنند.
اگر کودک دچار مشکل است چه بايد کرد؟
• اگر جدايي براي کودک بسيار مشکل است، والدين مي‌توانند ضمن صحبت با معلم يکي دو روز اول را همراه کودک در مدرسه باشند و بعد که کودک آمادگي پيدا کرد، مدت زمان حضور در مدرسه را کاهش دهند تا جايي که فقط در حد احوال‌پرسي با معلم و خداحافظي با کودک باشد.
• درباره ضرورت مدرسه رفتن کودک قاطع باشند.
• در پايان زمان مدرسه اگر قرار است والدين دنبال کودک بروند حتما سر موقع در مدرسه حاضر باشند تا کودک ديگر نگران اين نشود که او را فراموش کرده‌اند.
• اگر کودک ترس‌هاي خاصي درباره مدرسه حمايت‌گرانه با او صحبت کنند. براي مثال، از کودک بپرسند: «من مي‌دونم بعضي از بچه‌ها درباره معلم، هم‌کلاسي‌ها يا انجام تکاليف مدرسه ترس و نگراني دارند. آيا چنين نگراني‌هايي براي تو هم پيش آمده است؟» اغلب کمک‌کننده است که والدين هم از نگراني‌ها و ترس‌هاي مشابه خود در زمان مدرسه رفتن براي فرزندان‌شان تعريف کنند.
• برخي کودکان به رفتارهاي ابتدايي سنين پايين‌تر مانند چسبيدن به والدين، انگشت مکيدن، يا شب‌ادراري برمي‌گردند يا حاضر به برگشت به مدرسه نيستند. اين حالات اغلب موقت‌اند و با حمايت و تشويق و بيان مثبت برطرف مي‌شوند. با آرامش، درک و صبر و حوصله والدين اين مشکلات رفع خواهد شد.
ترس از مدرسه
برخي کودکان حاضر به مدرسه رفتن نيستند. آنها هر روز حالاتي مانند درد شکم، تهوع، سردرد يا گلودرد را به عنوان مشکل و دليل براي مدرسه نرفتن مطرح مي‌کنند. اين حالت بيشتر از همه در کودکان پنج تا هفت ساله و 11 تا 13 ساله ديده مي‌شود که به ترتيب زمان شروع دبستان و شروع دوره راهنمايي است و بيشتر به دليل اضطراب جدايي از والدين است و خود محيط مدرسه اضطراب‌زا نيست. برخي کودکان نگران هستند که در نبود آنها براي والدين خطري پيش بيايد. گاهي مقاومت در برابر مدرسه رفتن به دنبال اتفاقي استرس‌زاي جداگانه مانند تغيير محل خانه يا فوت بستگان يا پس از يک دوره تعطيلات مانند تابستان يا نوروز بروز مي‌کند.
سوءرفتار آموزشي در مدارس ما
متاسفانه پس از کاهش قابل‌توجه تنبيه بدني نوعي سوءرفتار آموزشي با دانش‌آموزان در مدارس ما شايع شده است. مدارس از ابتدا دانش‌آموزان را در يک مسابقه پايان‌ناپذير و نااميدکننده گرفتار مي‌کنند. برخي آموزگاران و مسوولان مدارس دايم در صدد بهبود اجباري سطح نمرات دانش‌آموزان هستند و از اين رو آنها را با فشارهاي غيرضروري روبه‌رو مي‌کنند. گاهي اوقات حتي از تهديد و تنبيه و توهين و جملات نااميدکننده براي راهنمايي دانش‌آموزان به خواندن بيشتر استفاده و توصيه مي‌شود که همه فعاليت‌هاي تفريحي تعطيل شود و زندگي دانش‌آموز به خواندن و خواندن و خواندن محدود شود که به طور مسلم، توصيه‌اي نادرست و اضطراب‌زاست. گاهي آينده زندگي کودک را فقط در گرو داشتن نمره بيست مي‌نمايانند و از اين راه فاجعه بيست در مدارس ما حاکم شده است.
توصيه مي‌شود که معلمان با در نظر گرفتن تفاوت‌هاي فردي دانش‌آموزان در ميزان علاقه و استعداد و همچنين در آسيب‌پذيريشان در برابر استرس‌ها فقط کودکان را تشويق به استفاده از توانايي‌هايشان بکنند و در صورت تلاش کودک هر نتيجه‌اي را مورد تقدير قرار دهند. اين روش موجب بهبود بهداشت رواني دانش‌آموزان خواهد شد
 

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:19 | نویسنده : zahra adeli |
اضطراب به عنوان شایع ترین اختلا ل روانی موجود و عامل مهمی در بروز ناسازگاری های اجتماعی و اختلا ل در یادگیری و سلا مت روانی مورد مطالعه قرار گرفت و شیوع اضطراب آشکار و پنهان و عوامل موثر بر تاثیر اضطراب بر وضعیت تحصیلی را نشان می دهد. 
در این مطالعه اثر عوامل مختلف فردی، تحصیلی و خانوادگی در ایجاد اضطراب بررسی گردیده که عبارت بودند از: سن، پایه تحصیلی، بیماری و ناتوانی، اشتغال، نوع شغل پدر، اشتغال مادر در خارج از منزل، میزان تحصیلا ت پدر یا مادر، فقدان پدر یا مادر، مرگ برادر یا خواهر در یک سال گذشته، بیماری یا ناتوانی در خانواده، انجام فرائض دینی، وضعیت تحصیلی. 
پیچیدگی جاری تمدن امروزی، سرعت تغییرات و بی توجهی نسبت به مذهب و ارزش های خانوادگی سبب گردیده تا قرن بیستم را، قرن اضطراب نام نهادند. 
اضطراب شایع ترین اختلا ل روانی موجود در تمامی گروه های سنی است. به طوری که در یک مطالعه انجام شده شیوع اضطراب آشکار و پنهان در جوانان مراجعه کننده به کلینیک ۴۱ درصد بوده است. 
در پیدایش اضطراب عوامل متعدد اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی به عنوان زمینه سازهای محیطی با استعداد زمینه ای ژنتیک همراه شده و علا یم خود را در سنین نوجوانی (با اوج سنی ۱۶ سال) به تدریج آشکار می سازد. 
▪ اضطراب آشکار: بیانگر احساس افراد مورد مطالعه درخصوص احساس تنش، بیم از آینده، ناآرامی، خودخوری، برانگیختگی و فعال سازی سیستم خودمختار (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) است. 
▪ اضطراب پنهان: به تفاوت های فردی نسبتا ثابتی در مستعد بودن به ابتلا به اضطراب اشاره می کند که از آن طریق بین افراد در آمادگی داشتن ادراک موقعیت های پراضطرابی مثل تجربه خطر یا موقعیت های تهدیدکننده تمایز گذاشته می شود و پاسخ به چنین موقعیت هایی با شدت بالا ی عکس العمل های اضطراب آشکار همراه است. 
● نشانه های استرس 
استرس می تواند بعضی از نشانه های زیر را به وجود آورد و نوع علا یم آن در افراد متفاوت است. (گرفتگی یا اضطراب، احساس درد، تپش قلب، تعرق بدن، مشکلا ت خواب و...) 
▪ نشانه های روحی و روانی: (بی حوصلگی، خلق ناپایدار، بی قراری و...) 
▪ نشانه های رفتاری: (پرخاشگری، بازی با موی سر یا کندن پوست سر، نداشتن تمرکز و...) 
▪ نشانه های فکری: (گیجی یا شلوغی ذهن، بهانه جویی، اشتباهات مکرر و...) 
● نظریه های روانشناختی 
▪ نظریه های روانکاوی: 
تکامل تدریجی نظریه های زیگموند فروید را در مورد اضطراب از مقاله وسواس ها وفوبی ها می توان این گونه دریافت که فروید اضطراب را هشداری برای ایگو معرفی می کند که از فشار سائق نامقبول برای تظاهر آگاهانه و تخلیه خبر می دهد. اگر سطح اضطراب بالا تر از آنچه به عنوان هشدار لا زم است برود، ممکن است با شدت حمله هراس خودنمایی کند. 
نظریه های رفتاری: 
با یادگیری اضطراب بعضی از موثرترین درمان های اختلا لا ت اضطرابی را به وجود آورده است. طبق نظریه های رفتاری، اضطراب یک واکنش شرطی در مقابل محیطی خاص است و درمان معمولا با نوعی حساسیت زدایی از طریق رویارویی مکرر با محرک اضطراب انگیز، همراه با روش های روان درمانی شناختی به عمل میآید. 
نظریه وجودی: 
نظریه های وجودی اضطراب مدل هایی برای اختلا ل اضطراب منتشر به وجود آورده است که در آنها محرک قابل شناسایی خاصی برای احساس اضطراب مزمن وجود ندارد و شخص از پوچی عمیق در زندگی خود آگاه می گردد که ممکن است حتی از پذیرش مرگ غیرقابل اجتناب خود نیز برای او دردناکتر باشد. آنچه از مطالعات برمی آید سنین نوجوانی و جوانی از نظر انواع اختلا لا ت اضطرابی و در یک شیوع قرار دارند. بر این اساس تصمیم گرفته شد که جهت انجام مطالعه از دانش آموزان دبیرستانی استفاده شود. 
این سنین به واسطه ویژگی های خاص زیستی و روانی دوران بلوغ و طی مراحل مختلف تکامل اجتماعی و ورود به عرصه مسوولیت پذیری حساس ترین دوران زندگی محسوب می شود. این مطالعه که در دوره سنی ۱۸-۱۴ سال انجام شد تفاوت قابل توجهی در شیوع اضطراب آشکار و پنهان مشاهده شود. 
از نظر شیوع اختلا لا ت اضطرابی بین دانش آموزان با معدل بالا و پایین تفاوتهایی مشاهده شد بدین ترتیب که با افزایش معدل میزان اضطراب کاهش می یابد که این می تواند تاثیر دو سویه ای را نشان دهد یعنی دانش آموزان مضطرب توانایی درسی پایین تری نسبت به سایر دانش آموزان دارند یا اینکه دانش آموزانی که معدل پایین تری دارند به خاطر عدم کارآیی درسی مضطرب می شوند. 
لا زم به ذکر است که دانش آموزان با معدل متوسط (۱۴تا۱۷) در سال های ابتدایی دبیرستان درصد بالا تری از ابتلا به اضطراب را نشان داده اند در حالی که در همین محدوده سنی در پایه تحصیلی بالا تر از اضطرابشان کاسته شده است. 
این مساله نیز می تواند بیانگر تاثیر ورود به شرایط جدیدی در دبیرستان را نشان دهد. تغییر در محیط آموزشی و فشارهای ناشی از نظام های آموزشی به غیر یافته را می توان از عوامل استرس زا در ایجاد اضطراب به حساب آورد که با بالا رفتن پایه تحصیلی و ایجاد عادت از اثر آن کاسته می شود. مساله دیگری که به آن توجه شده است این که انجام فرائض دینی با اضطراب در رابطه است در این رابطه تردیدی وجود ندارد که زمینه های قوی اعتقاد مذهبی به عنوان پشتیبان فرد در برابر ناملا یمات و شرایط نامناسب زندگی می تواند فرد را در گرداب کشاکش های تنش زای زندگی حمایت کند. 
اضطراب در دانش آموزانی که گاهی نماز می خوانند و گاهی نمی خوانند حتی بیشتر از کسانی بود که اصلا نماز نمی خوانند که این مساله می تواند تاثیر عدم ثبات عقیدتی در ایجاد اضطراب را نشان دهد و عکس این مساله نیز صادق است. سیاست گذاران آموزش و پرورش در برنامه ریزی های خود باید سلا مت روحی و روانی دانش آموزان را نیز مدنظر قرار داده و برای اصلا ح سیستم آموزشی از یک سو و تحمل تغییرات ناگهانی و مکرر نظام آموزشی اجتناب کرده و از سوی دیگر زمینه را برای تامین آینده شغلی با تحصیلا ت دانشگاهی دانش آموزان فراهم سازند. می توان با ایجاد و تقویت سیستم های حمایتی روانی دانش آموزان در مدارس با اضطراب به مقابله پرداخت. 
آموزش مسوولین به خصوص مشاورین مدارس و فراهم کردن شرایط مناسب جهت مراجعه دانش آموزان برای مشاوره گامهای مفیدی در این راستا است. 
ترویج دادن ارزشهای اخلا قی و انسانی و ثبات عقیدتی می تواند گامی در این راستا باشد. تردیدی وجود ندارد که در مورد ضروری دانش آموزان مضطرب باید به مراکز درمانی لا زم فرستاده شده و از تسهیلا ت درمانی لا زم برخوردار شوند. 
بدون شک عوامل موثر در ایجاد اضطراب بسیار گسترده تر از موارد مطالعه ما بوده و بررسی آن نیاز به مطالعات عمیق تر دارد. بررسی عواملی مانند iq (میزان هوش) که تحت تاثیر اضطراب قرار می گیرد و جدایی والدین که بی شک در ایجاد اضطراب موثر است در مطالعات آینده پیشنهاد می شود در ضمن از آنجا که مطالعات آینده نگری که قاطعیت بیشتری در تشخیص ارتباطات دارند توصیه می شوند.



روزنامه مردم سالاری
 

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:18 | نویسنده : zahra adeli |
فرزند شما هم صبح ها با ناراحتی و غرولند راهی مدرسه می شود چرا بعضی از بچه ها مرتباً از رفتن به مدرسه اظهار ناراحتی می کنند و از مدرسه خوششان نمی آید 
تقریباً همه بچه ها گاهی موقع مدرسه رفتن غرغر می کنند و ترجیح می دهند در خانه بمانند ولی فقط پنج تا ۱۰ درصد از دانش آموزان آنقدر از مدرسه بدشان می آید که دلشان نمی خواهد هیچ وقت سر کلاس حاضر شوند. 
اگر فرزند شما موقع رفتن به مدرسه افسرده و مضطرب به نظر می آید، مرتباً خودش را به مریضی می زند تا در خانه بماند، در مدرسه به هر بهانه ای از کلاس بیرون می آید و به حیاط یا دفتر می رود و علاقه ای به تعریف کردن اتفاقاتی که در مدرسه برایش افتاده است ندارد، باید بدانید که او حتماً از مشکل خاصی رنج می برد و شما باید به او کمک کنید تا از پس آن برآید. خوشبختانه این مشکلات به گونه ای است که به راحتی و با اندکی توجه و دقت از سوی والدین و معلم رفع می شود. 
● چند مشکل عمده 
▪ اضطراب 
استرس و ترس های گوناگون موجب می شود بچه ها از حضور در مدرسه لذت نبرند. مهم ترین این ترس ها، اضطراب ناشی از جدا شدن از خانواده است. متأسفانه بعضی از والدین به طور ناخواسته به این اضطراب دامن می زنند. حتی نحوه خداحافظی کردن هر روز صبح شما با فرزندتان می تواند در این زمینه تأثیرگذار باشد. اگر هر روز صبح با یک لبخند و لحنی قاطع به فرزندتان بگویید: «مدرسه خوش بگذره، ساعت ۱۲ می آم دنبالت.» به آنها اعتماد به نفس و انگیزه می دهید ولی اگر موقع خداحافظی بگویید: «اصلاً لازم نیست نگران باشی، هر وقت به من احتیاج پیدا کنی ظرف ۱۰ دقیقه خودمو می رسونم مدرسه.» انگار به طور غیرمستقیم می خواهید بگویید ممکن است اتفاق بدی در مدرسه برایش بیفتد و او را بی جهت نگران می کنید. زمانی که بچه ها به مدرسه می روند، والدین باید به آنها کمک کنند تا استقلال شخصیتی پیدا کنند و بتوانند خود را با شرایط مدرسه و چند ساعت دوری از خانواده تطبیق دهند. 
اگر فرزندتان از امتحان دادن یا صحبت کردن در کلاس می ترسد، می توانید در خانه با انجام بازی های نمایشی این مهارت ها را در او تقویت کنید یا اگر برای انجام تکالیف مدرسه دچار استرس شده کمکش کنید تا با یک برنامه زمانی مناسب، از عهده انجام آنها برآید. به فرزندتان یاد بدهید به جای گفتن جمله «می دونم این امتحان رو هم خراب می کنم.» مرتباً به خودش بگوید: «می دونم که از پسش برمی آم.» 
▪ تنهایی 
بعضی از دانش آموزان از مدرسه بدشان می آید چون هیچ دوستی ندارند. اگر فرزندتان همیشه تنهاست، از شرکت در فعالیت های جمعی یا رفتن به اردو لذت نمی برد یا مرتباً وسایل باارزشش را به هم کلاسی هایش هدیه می دهد تا آنها دوستش داشته باشند، باید بدانید که او از تنهایی رنج می برد. شما باید به فرزندتان مهارت های اجتماعی را بیاموزید، مثلاً این که موقع حرف زدن به چشم های طرف مقابل نگاه کند یا با صدای بلند و واضح صحبت کند. به آنها یاد بدهید که چطور سر صحبت را با بقیه بچه ها باز کنند. مثلاً بگویند «سلام، اسم من علی است، اسم تو چیه دوست داری با هم توپ بازی کنیم » 
اگر فرزندتان در زمینه ای خاص، مثلاً کامپیوتر مهارت دارد، از معلمش بخواهید این مسئله را سر کلاس مطرح کند و از بقیه بچه ها بخواهد که مثلاً برای یک پروژه درسی از او در آن زمینه کمک بگیرند. بدین ترتیب هم احساس عزت نفس در او بالا خواهد رفت و هم دوستان زیادی پیدا خواهد کرد. 
▪ خشونت 
یکی از مواردی که موجب ترس و واهمه بچه ها از مدرسه می شود این است که بعضی از بچه های بزرگتر آنها را در مدرسه اذیت می کنند. بهترین راه این است که از آنان بخواهید ماجرا را برای معلمشان تعریف کنند. اگر خودتان قصد مداخله دارید بهتر است با مدیر مدرسه صحبت کنید نه با والدین دانش آموزی که فرزندتان را اذیت می کند زیرا در آن صورت فرزندتان شرمنده و خجالت زده می شود و این ممکن است حتی مشکل را تشدید هم بکند. 
▪ مشکلات یادگیری 
وقتی بچه ها احساس می کنند با وجود تلاش زیاد باز هم از بقیه کلاس عقب هستند دلسرد و ناامید می شوند. بسیاری از مشکلات کودکان در یادگیری به ضعف آنها در بینایی یا شنوایی مربوط است. والدین باید نشانه های این دو ضعف جسمانی را به خوبی بشناسند و هرگاه آنها را در فرزندشان دیدند، به پزشک مراجعه کنند. 
بعضی از بچه ها در زمینه یادگیری دروس ناتوانی هایی دارند. آنها خیلی زود ناامید می شوند، نمی توانند تکالیف شان را کامل انجام دهند و اصلاً به حرف های معلم توجه نمی کنند. آنها گاهی موارد بسیار ساده مانند شماره تلفن خانه، الفبا یا جزئیات داستانی که به تازگی شنیده اند را به خاطر نمی آورند. 
اگر احساس می کنید فرزندتان در یادگیری مشکل دارد با معلمش و یک پزشک مشورت کنید و از آنها بخواهید توانایی های ذهنی فرزندتان را نسبت به سایر همسالانش بسنجند. 
نارضایتی از معلم 
اگر فرزندتان به طور مرتب از معلمش به شما شکایت می کند و می گوید که او رفتاری ناعادلانه دارد یا بداخلاق است، بهترین راه این است که یک روز با فرزندتان به مدرسه بروید و در دفتر مدرسه با معلم ملاقات کنید. اجازه بدهید فرزندتان و معلمش چند دقیقه با هم صحبت کنند تا روابطشان نسبت به گذشته کم کم بهتر شود. اگر مشکل بدین صورت حل نشد و احساس کردید فرزندتان کلاً نمی تواند با شیوه تدریس معلمش کنار بیاید، از مدیر بخواهید او را به کلاس دیگری بفرستد. 
به یاد داشته باشید که بچه ها خیلی خوب بلدند والدینشان را علیه معلم به بازی بگیرند! پس هر داستان وحشتناکی که راجع به مدرسه و معلمشان می گویند را سریع باور نکنید. بهتر است برای فهمیدن کامل حقیقت با معلم، مدیر یا مشاور مدرسه صحبت کنید. اگر بتوانید بفهمید که چرا فرزندتان از مدرسه رفتن بدش می آید، معمولاً می توانید به آسانی راه حل مناسبی برایش پیدا کنید.

منبع:روزنامه ایران









برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:16 | نویسنده : zahra adeli |
معلم نقش مهم و اساسي در انضباط و ايجاد فضاي رواني کلاس دارد ولي ذکر اين نکته ضروري است که کليشه‌اي کردن رفتار و معلومات دانش‌آموزان، هدف آموزش و پروش پويا نيست و با اهداف تعليم و تربيت مغايرت دارد.
ناکامي‌ها، تعارض‌ها، اضطراب‌ها و بعضي از خصوصيات جسمي، رواني و شخصيتي دانش‌آموزان سبب کشمکش‌هايي گوناگون در کلاس مي‌شود و نظم محيط سالم و انضباط آموزشگاهي را بر هم مي‌زند. در اين خصوص معلم مي‌تواند با درک صحيح احساس‌هاي منفي دانش‌آموزان گام‌هاي مثبتي در جهت پيشگيري از بروز اختلال و حل مشکلات آنان بردارد. وقتي معلم، شاگرد را درک کند و بدون عيب‌جويي با ديده تفاهم با او رفتار کند، شاگرد درمي‌يابد که معلم غمخوار اوست و مي‌تواند در راه مشکل‌گشايي او موثر باشد. در نتيجه استرس و اضطرابش فروکش مي‌کند و احساس‌هاي منفي او به احساس‌هاي مثبت تبديل مي‌شود.
دانش‌آموزان ممکن است با معضلات گوناگون همچون مشکلات خانوادگي، اقتصادي، اجتماعي و غيره درگير باشند که سبب بروز اضطراب شود. عوامل استرس‌زا در زندگي فرد متنوع و گوناگون است. نمره درسي، کمرويي، انضباط خشک، تنبيه معلم، سرزنش دوستان، محيط ناآرام، جو نامطلوب عاطفي خانواده، جو نامناسب کلاس، بيماري و مشکلات جسمي و نظاير آن مي‌توانند سبب بروز بسياري از مشکلات عاطفي و رفتاري شوند. براي برقراري انضباط مطلوب و سازنده، معلم بايد بداند که در موقعيت‌ها و موارد گوناگون چه وظيفه‌اي بايد انجام دهد، بنابراين به کارگيري اصول اساسي رفتاري معلم در موقعيت‌هاي خاص براي اضطراب‌زدايي مفيد و کارساز خواهد بود.
شيوه برخورد با دانش‌آموزان را نمي‌توان به يک روش خاص محدود ساخت زيرا شيوه‌هاي آموزشي گوناگوني وجود دارد که هر يک در جاي خود کارسازترين است و هر روشي به وسيله هر کسي درباره هر دانش‌آموز نتيجه معيني را به دنبال نخواهند داشت. برقراري ارتباط سالم و با اصول درست است که مي‌تواند سبب واکنش مثبت دانش‌آموز شده و تعادل رواني او را به دنبال داشته باشد بنابراين توجه به موارد زير جهت اضطراب‌زدايي در مدارس به وسيله معلمان و مربيان لازم به نظر مي‌رسد:
1) ضروري است معلم بدون تکلف دانش‌آموزان را دوست بدارد و به صورت افرادي محترم بپذيرد تا مورد احترام دانش‌آموزان قرار بگيرد. در اين صورت است که دانش‌آموزان با اطمينان بيشتر به خواسته‌هاي او پاسخ مي‌دهند.
2) لازم است معلم با آمادگي کامل در کلاس درس حاضر شود، درس را به موقع آغاز کند و از روش‌هايي در تدريس استفاده کند که ضمن تسلط کامل بر کلاس، دانش‌آموزان را فعال کرده و زمينه بدرفتاري را کاهش دهد.
3) نظر به اينکه خصوصيات شخصيتي معلم و برخوردهاي مقطعي او در موارد خاص، رفتار دانش‌آموزان را جهت مي‌بخشد، ضروري است معلم رفتار خود را به گونه‌اي تنظيم کند که هيجانات، تعيين کننده رفتارش نباشد و در برخوردهاي مقطعي نيز با اتخاذ روش‌هاي مناسب درخصوص جهت بخشي رفتار دانش‌آموزان اقدام کند.
4) ضروري است، معلم با آگاهي از عوارض روش‌هاي مستبدانه و آزاد گذارنده، در خصوص اتخاذ روش مناسب و منطقي که به تعامل سازنده ميان او و شاگردانش منتهي مي‌شود، اقدام کند.
5) معلم بايد در برخورد با اختلالات عاطفي و رفتاري دانش‌آموزان کليشه‌اي برخورد نکند بلکه به تناسب شناختي که از دانش‌آموزان دارد به انتخاب روش بپردازد زيرا هر روشي به وسيله هر کسي و درباره هر دانش‌آموزي سبب يک نتيجه معين نخواهد شد.
6) اتخاذ روش خاص براي اصلاح رفتار دانش‌آموزان در ساير شاگردان کلاس تاثير دارد، بنابراين معلماني که در برخورد با مسايل انضباطي منطقي و جدي باشند، تاثير بيشتري در اصلاح رفتار ساير دانش‌آموزان خواهند داشت.
7) در صورت برخورد با مشکلات جسمي، رواني، عاطفي، تحصيلي و انضباطي به تناسب با کمک مربيان بهداشت، مشاوران، مربيان پرورشي و مسوولان مدرسه اقدام اساسي صورت گيرد.
 

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:15 | نویسنده : zahra adeli |
فوبياي مدرسه ( ترس مرضي ) يكي از انواع اضطراب اجتماعي است
كه معمولا در دانش آموزان دوره ابتدايي بخصوص دانش آموزان كلاس اول بروز مي دهد. كودكاني كه نگران ترك كردن خانه هستند يا اضطراب جدايي دارند در خط اول فوبياي مدرسه قرار مي گيرند زيرا آنها مدرسه را مظهر و عامل دور شدن از خانه و خانواده مي دانند و از آنجايي كه نمي خواهند از خانواده و بويژه مادر ( يا مراقب ) دور باشند سعي مي كنند تا از مدرسه دور شوند و اين تلاش را بصورت اضطراب نشان مي دهد.






معمولا والدين اين كودكان شاهد آن هستند كه فرزندشان علائمي را مانند :ضعف ، بيقراري و كسالت در روزهاي قبل از مدرسه و بعد از تعطيلات و روز اول هفته از خود نشان مي دهد .گاهي اين علائم تا دل دردهاي شديد ، رنگ پريدگي ، سرد شدن سرپنجه ها ،حالت تهوع پيش مي رودـ.


عوامل پيش بيني كننده فوبياي مدرسه :
1- تغيير و تعويض مدرسه
2 -مرگ والدين يا بستگان درجه يك
3- جدايي از والدين بويژه مادر
4 -بيماري والدين 
5 -بيماري يا حادثه اي كه منجر به بستري شدن كودك شود
6 -ترس از موجودات جادويي يا خيالي
7 -ترس از تنهايي

پافشاري و اصرار والدين براي رفتن به مدرسه در شرايط اضطراب مي تواند باعث پيدايش علائم رواني و اختلالهاي جسماني در كودك شود. همراهي مادر با كودك در نخستين روزهاي مدرسه كمك كننده است مشروط به آن كه كم كم از توقف مادر در مدرسه كاسته شود.كودكان مبتلا به فوبيا مدرسه قبل از رفتن به مدرسه احساس شديد ترس از خود نشان مي دهند كه اين موضوع مانع رفتن او به مدرسه مي شود.

تحقيقات نشان داده است اكثر اين كودكان در بيرون از منزل غير فعال و ترسو هستند و روابط اجتماعي كمتري دارندوپدران اين گونه افراد معمولا تيپ درونگرا ، آرام و غير فعال هستند در صورتي كه مادران در منزل مسلط و با قدرت مي باشند و از كودك خود پشتيباني زيادي نشان مي دهند.همانطور كه بيان گرديد عوامل متعددي در برزو فوبيا مدرسه دخالت دارند كه بيماري جسماني ، تعطيلات ممتد مدرسه يا كلاس، تعويض معلم نيز از آن جمله اند.از خصوصيات بارز اين اختلال اين است كه اغلب در روزهاي بعد از تعطيلات هفتگي تشديد مي شود.
 نویسنده : سيد رحيم گشتي - كارشناس روان شناسي باليني

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:14 | نویسنده : zahra adeli |
شروع ماه مدرسه براي همه دانش‌آموزان استرس‌زا و نگران‌کننده است
اما والدين مي‌توانند با اجراي کارهاي ساده از اين دلهره کودکان خود بکاهند.

به نوشته هلث‌دي نيوز، مي‌توان با آگاهي دادن و صحبت کردن با کودکاني که در مورد سال جديد تحصيلي نگران هستند آنها را آرام کرد و از اضطراب آنها کاست. محققان دانشگاه دوک توصيه مي‌کنند روش آگاهي دادن يکي از راه‌هاي خوب و بهتر از دارو براي کمک به بچه‌هايي است که هنگام نزديک شدن به سال تحصيلي جديد دچار دلهره و اضطراب مي‌شوند. علاوه بر اين آگاهي و صحبت کردن با کودک، اين روش‌ها نيز کمک‌کننده است.

1) از کودک بخواهيد تا هنگام صبح و عصر به تنفس خود توجه کند و دم و بازدم آگاهانه و عميق انجام دهد.
2) قدم زدن، بعد از شام با فرزند خود پياده‌روي کنيد و با او در اطراف مدرسه قدم بزنيد.
3) تکنيک گوش کردن را به او بياموزيد، هنگام شام و ناهار از فرزند خود بخواهيد به موسيقي که برايش آماده کرده‌ايد گوش دهد و در مورد احساسات‌اش صحبت کند.
 

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:12 | نویسنده : zahra adeli |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.